در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | Maryam Rad درباره نمایش بالاخره این زندگی مال کیه؟: ببین کاراتو آخه؟ تا کی میخوای از اون مغز لعنتی و به کار نندازی؟ تو ن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:59:46

ببین کاراتو آخه؟ تا کی میخوای از اون مغز لعنتی و به کار نندازی؟ تو نباید تو این شرایط من و به این اجرا دعوت میکردی... این همه اجرا این همه کار این همه سناریوی مسخره دیگه... ای بابا دقیقا باید من و به کاری دعوت میکردی که انقدر تو این مدت توی زندگیم جریان داشته باشه؟.. هیل؟ اگه هریسون تصمیم گرفت بمیره به خاطر ضعف جسمانیش یا به طور کلی فلج شدنش نبود احمق... به خاطر این بود که به تمام نقطه های شیرین زندگیش رسیده بود... اون یک مدرس مجسمه ساز بود که با تار تار وجودش زندگی کرده بود... مادر و پدرش رو تو یه چشم به هم زدن درک کرده بود و به افراد دورش که حالا شده بودن اسکات،اندرسن،امرسن،سدلر و حتی جان هم هیچ وابستگی نداشت... میفهمی احمق؟ من کاملا بر عکس اونم... من هنوز هزارتا کار نکرده دارم و هزار تا آغوش گرم نچشیده و هزارتا بوسه نداده.. بعد تو من و بردی نشوندی روی صندلی شماره 11 ردیف اول؟ که چی و ثابت کنی ؟ تفاوت من و هریسن؟ آره ما با هم فرق داریم...اون خیلی خیلی خیلی قوی تر از منه... نمیدونم تو اون لحظات و باید میخندیدم یا گریه میکردم یا به حضور تو و قدم زدنات با اون جوراب زردت افتخار میکردم.. من گیج گیج بودم... و تو هم انقدر درگیر مشغله های کاریت هستی که مدتها یادت رفته بود از من بپرسی؟ هی رفیق خوبی؟ اوضاع به کامت هست ؟ که من جواب بدم نه و تو بفهمی که چقدر و چقدر من و هریسن شبیهیم و شاید من نباید هیچ وقت رو اون صندلی مینشستم... هیل؟ با تمام این تفاصیر باز هم میگم که تو یکی از بهترینها بودی... و باز هم میگم که تلاش و متلاشی هم خانواده هم هستن.. و اینکه دوستت دارم ابله...
متاسفم که نمیتونم نظر کارشناسانه بدم .. این نمایش و دوست داشتم فقط و فقط به خاطر حسم به خاطر دیالوگ های خوبش و بازی دوست خوبم و حس تشابه من با هریسون...
خیلی خوب بود
خیلی خیلی خوب بود
مرسی
لذت بردم
۰۶ آبان ۱۳۹۳
مزسی آقای رحمانی ... شرمنده ام میکنید اینجوری :)
۱۵ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید