حرف زدن ....و چیزی نگفتن؛
سالهاست که در قشر تحصیل کرده هنرمند کشور شاهد تب شدید تحصیلات آکادمیک هستیم...این ذهنیت مسموم در بین اهالی هنر ایجاد شده که یک کارگردان و یا بازیگر تحصیل کرده بهتر از همتای خود که تحصیلات آکادمیک ندارد ایفای نقش میکند...آیا واقعا اینطور است؟
گرچه میتوان مثالهای نقض فراوانی برای این مسئله آورد ولی من دوست دارم کمی جو فضای دانشگاهی هنر رو در ایران باز کنم...
یک دانشجوی تئاتر در کلیه رشته ها از همان ابتدا با یک نگرش روبرو میشود... کلمه بازی....البته این واژه ایه که من روش گذاشتم...
دانشجو علاوه بر اینکه سالها وقت خود رو صرف مطالعه کتاب های غربی به ظاهر سطح بالا و در واقع پوچ و بیهوده میکنه؛ از ابتدا یاد میگیره چه طور حرافی کنه...این حرافی همون چیزیه که به واقع تحصیلات آکادمیک آموزش میده...
از طولانی شدن بحث خودداری میکنم و قسمتی از متنی رو که آقای محمد رضا ایمانیان به نقل از استاد سعید اسعدی ؛در صفحه نمایش مرگ فروشنده نوشته
... دیدن ادامه ››
اند رو مینویسم...
در این پاراگراف استاد اسعدی سعی میکنه فضای اجرا رو برای ما بشکافه ولی در واقع هیچ حرفی نمیزنه؛این نمونه بارز حرافی هنرمندانه و میل جنون آمیز فضای آکادمیک کشور رو به بازی با لغات به خوبی نشون میده...
((اجرای مدرن از یک خوانش مدرن در این دیالکتیک نمود نمایشی را در عرض صحنه منتشر می کند و تا جای ممکن عمق را به نفع این دیالکتیک کنار می گذارد. این تداخل زمان_مکانی و سیالیت حرکت در نمایش، امپرسیون و منطق تاثیرات ذهنی را به واقعیت موجود در زندگی این شخصیت سرخورده از درون و بیرون زندگیش پیوند می زند. ))
جدا از اینکه این پاراگراف اصلا معنی داشت یا خیر ( که به عقیده من نداشت) کلمات چنان گنگ و دو پهلو بیان میشن که هر شخصی میتونه هر نتیجه ای رو از اون برداشت کنه...بدیهی است تحصیل در چنین مکتبی تنها حاصلی که در بردارد حرف زدن و تنها نتیجه اش هیچ نگفتن است.