مواجم در شبی
قیر گون لابه لای
موهای زنی که گندمزار
گیسوانش را
با حوصله دسته دسته
میکند و میبافد
زنی که در آیینه ی روبرویم است
و تکه تکه های صورت و اندامش
را میشود با یک نگاه کنار هم چید و منی چنین شکسته را
دوباره ساخت ..
یا میشود
... دیدن ادامه ››
غرق شد در اولین صبح
آشنایی که در مه فرو رفته بود
و طنین نت های مسیح گونه ی ویوالدی را دوباره به یاد آن صبح زمزمه کرد...
خوابی که به چشم حتی سراغش نمی آید
را باید با خاطره ها طاق زد...