در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مسعود آبایی درباره نمایش نمایش نامه خوانی چرمِ شیر ,پرِ کاه: چرم شیر، پر کاه وقتی همه‌ی عوامل یه کاری رفیق‌هات هستند طبیعتاً د
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:37:03
چرم شیر، پر کاه


وقتی همه‌ی عوامل یه کاری رفیق‌هات هستند طبیعتاً دوست داری که اون کاری ببینی. من هم دوست داشتم این کار رو ببینم. و دیدم.
اول از همه و مهم‌تر از هر چیزی برای من، دیدن دوست‌هام بود که بعضی‌هاشون رو خیلی وقت بود ندیده بودم. از دیدنشون خوشحال شدم. پس تا اینجای کار از دیدن این کار پشیمون نیستم حداقل.

ولی دوست دارم نظر واقعیم رو در مورد کار بگم. اینکه فقط بیایم و از کار تعریف کنیم و بگیم که کار بی‌نظیر بود و این حرفا ... که ... دیدن ادامه ›› بیشتر تعارفه!
البته من هم می‌دونم که از یه کار اول نباید زیاد انتظار داشت و زیاد ازش ایراد گرفت و ... من هم زیاد ایراد نمی‌گیرم! :)

من نقش‌خوانی بچه‌ها رو دوست داشتم. به نظر من تسلط کافی رو روی نقش‌هاشون داشتند. من از شاهین نصیری انتظار نداشتم که اینقدر خوب و مسلط باشه. من نمی‌دونم. ولی فکر کنم اولین کارش بود. از نظر من عالی بود. و کلاً هم به نظرم، آدم انرژی مثبتیه. یعنی اگر بازیگر بشه یه کسی تو مایه‌های نوید محمدزاده می‌شه. مهم نیست نقشش چیه؛ تو حال خوبی پیدا می‌کنی از بازیش. مارال عظیمی و آریو راقب کیانی هم از نظرم خوب نقششون رو درآورده بودند. برای من اون نقش‌بازی کردنشون توی نمایش بامزه و دوست‌داشتنی بود. صدای خانوم عظیمیِ پیرشده من رو یاد مادربزرگ خونه‌ی ‌مادربزرگه می‌انداخت. صداش خوب بود. عصبانیت‌های آریو رو دوست داشتم. غرغرهای پیریش رو دوست داشتم. و خانوم راوی داستان؛ صدای خانوم شهابی خوب بود برای روایت. البته حیف که خیلی کم از راوی استفاده شد توی این کار. کار ایشون توی خوندن چند جمله خلاصه شد. ولی من ازش راضیم. و تقصیر ایشون نبود که کارشون کم بود!

آهنگ‌هایی که توی این کار پخش شد رو دوست داشتم. انتخاب خوب و دوست‌داشتنی‌ای بود.

و اما متن کار؛
من اول از همه جسارت دوست خوبمون، جناب سلمانی، رو تحسین می‌کنم. اینکه یه نفر بیاد و جرئت کنه که یه نمایشنامه بنویسه به‌خودی‌خود قابل‌احترامه. چون از نظر من نوشتن سخت‌ترین کار ممکنه. بازی کردن یا کارگردانی و ... توی تئاتر امروز ما کار سختی نیست. در تئاتر که به روی همه بازه این روزها. ولی نوشتن مغز می‌خواد!

بگذریم.

از نظر من متن این نمایشنامه ایراداتی داشت. مهمترینش این بود که خوب روش کار نشده بود. یه جورهایی انگار تیتر بود. کلی بود. جزئیات نداشت. من پشت هر گفته‌ای از خودم می‌پرسیدم چرا! خب چرا این‌طوری بشه!

من نام بردن از اشخاص، تخریب و توهین بهشون رو توی یک اثر هنری نمی‌پسندم. اینکه منِ مخاطب احساس کنم که نویسنده کار داره با کسی یا چیزی تسویه‌حساب شخصی می‌کنه رو نمی‌پسندم. حالا برام مهم نیست که آیا با نظرش هم‌نظرم یا نه. که اتفاقاً من هم توی این مورد کاملاً با نظر دوستمون هم‌نظر بودم. چرمشیر رو قبول ندارم. رحمانیان برای من شخص خاصی به حساب نمی‌آد. و ...
باید ما تکلیف خودمون رو با کارمون روشن کنیم. که آیا ما می‌خوایم یه کار هنری بسازیم یا نه. مثلاً می‌خوایم حرف‌های دلمون رو بزنیم. مثلاً محمدحسین فرحبخش فیلم مستانه رو ساخت تا حرف‌های دلش رو بزنه. یه فیلم ساخت که توش از زبان یکی از شخصیت‌هاش به شخصیت دیگه‌ش بگه "آقای کوشکی خوشبختانه مردم ما اون نگاه متحجرانه شما رو نسبت به سینما ندارند." خب همه می‌دونند که آقای کوشکی معروف کی بود...

بگذریم.

مشکل بعدی من؛
جدا از اینکه من نشون دادن این‌جور عریان و گل‌درشت موضوع خیانت رو نمی‌پسندم، دلیل منطقی‌ای هم پشت این کار ندیدم. خب چرا؟ مگه طرف مریضه این شکلی خیانت کنه! بعد حامله بشه از یکی غیر از شوهرش؟ دوباره هم بخوان بچه رو نگه دارند؟ زنه با یکی دیگه غیر از شوهرش نه ماه بره خارج بچه رو به دنیا بیاره و بعد برگرده بیاد از شوهرش طلاق بگیره؟ آقا اینجا ایرانه! در مورد چی دارید صحبت می‌کنید؟ اینجا همه‌چی اینقدر آسون گرفته می‌شه؟ خب کدوم احمقی پیدا می‌شه که اینطوری حامله بشه و بعد هم بچه رو نگه داره! طرف شوهر داره!

بگذریم.

در کل از نظر من، متن این نمایشنامه جای کار زیادی داره. متن چندپاره‌ست. اون قضیه چرم‌شیر و رحمانیان و ... به داستان کار نمی‌چسبه. و دلیل قابل‌قبولی برای بودنش ندیدم توی کار.
گل‌درشت بودن و عریان بودن همه چیز، صحبت‌های واضح در مورد خیانت (و خیلی راحت، خیانت)، نپرداختن به جزییات و دلیل اتفاق‌ها، از نظر من ضعف‌های این نمایشنامه بود. که امیدوارم برطرف بشه.


احساس می‌کنم خیلی پرحرفی کردم. خسته شدم! :)


پ.ن.
منم می‌تونستم چیزی ننویسم. یا تعریف کنم از کار. ولی عادت ندارم دروغ بگم. عادت ندارم تو روی کسی لبخند بزنم و توی دلم بهش فحش بدم. این رو نوشتم برای اینکه بچه‌های این کار رو دوست دارم. فکر می‌کنم بد نباشه که دوست‌هام که دارند به این کار ورود می‌کنند، طعم انتقاد رو هم بچشند. مطمئناً براشون خوبه!

پ.ن.
آرزوی موفقیت و پیشرفت روزافزون برای بچه‌های این کار...

ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺑﯿﻨﻬﺎﯾﺖ ﺭﻭﯼ ﺍﻋﺼﺎﺑﻢ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻡ . ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻣﻦ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﯾﺪ .؟؟؟ ﺳﭙﺎﺱ
۱۶ اسفند ۱۳۹۳
محمد ظلی عزیز من قبل از شروع تمرینات این کار هیچ وقت رضا سلمانی رو ندیده بودم و عمر دوستی ما تقریبا همین سه ماهه اما اگه از نزدیک بشناسیش مطمئن میشی که هر انتقادی با هر لحنی رو می پذیره و درک می کنه. بقیه دوستان هم همین طور. حالا اگه من یه کم بی جنبه ام و بهم بر می خوره دلیل نمیشه تو نقد ننویسی :) یه نفر تو کل این گروه ناراحت میشه اونم به درک :D جدای از شوخی آرزوی قلبی من همینه که نقد صریح و بدون تعارف تو و بقیه دوستان رو بشنوم و بخونم. امیدوارم خیلی زود فرصت هم صحبتی با تو هم نصیبم بشه رفیق عزیز نادیده
۱۷ اسفند ۱۳۹۳
استاد که بی جنبه نمیشه! :)
ممنونم ازت شاهین جان. امیدوارم بزودی شاهد کارهای بیشتری از این گروه خوب و دوست داشتنی باشیم.
۱۷ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید