این را از "کتابــِ باز" برداشتم . تکه ی دوم نقد فوق العاده ی "علی عرفانی" بر "بکت" و "مالون میمیرد" ِ او !
" متنی بر متن ِ مالون میمیرد اثر ساموئل بکت "
روایت گری که با مداد ها و نه با یک مداد مینویسد، کنش گر ِ توی داستان را میگویم، در یک شرح مستقیم باید بگویم مداد در این متن تنها یک مداد نیست، و دقیقن از همین جاست که فوران نشانه هایی که در متن به صورت پراکنده و مرتب به هم آویخته شده اند در متن شروع به خودنمایی های پنهان کرده و دقیقن از همین نقطه است که ما باید خوانش کتاب ِ مالون می میرد اثر ساموئل بکت عزیز و دوست داشتنی مان را شروع کنیم، البته نقدی که استوار بر نگاه مسلط ِ متافیزیک محور است، خوانش از این زاویه، به هیچ عنوان از سطر ابتدایی یا حتا سخت گیرانه تر بگویم کلمه ی شروع کننده ی متن آغاز نمیشود یعنی آنجایی که میگوید : به زودی می میرم و همه چیز تمام میشود. به لحاظ هم نشانه شناسیک و هم در موضع دریافت رد های هستی شناختانه پیگیری ما دو عدد پای رونده خود را آماده ساختن برای رساندن خوانش به آن چیز یا آن مکان که باید میکند. بخیه های متن را آرام آرام باید با نوک همان مداد ها باز کنیم، میگویم بخیه، چون این متن به هیچ عنوان مانند متن های دیگر و کامل بسته بندی نشده است، اگر به هم رسیده، با نخ هایی که آن هم منفذ های بسیاری را مخصوصن در این لطافتِ خشن به جا گذاشته است دوخته های
... دیدن ادامه ››
نامرتب شده است آن هم برای انکه تنها کلمات نریزند زمین.
در متن مداد ها بیشتر یک مدیوم هستند، یعنی آن چیز که واسطه است، وصل کننده های اعظم، اگر دقیقن و کاملن هویت مدیوم را مداد با خود حمل کند ( مدادی که استوانه ای ست را اینجا میگویم) حضور ما همان مثال جهان فیزیک است که از دالان این مداد عبور میکند و به بالا میرود (از متن : مسلمن منظورم مسیر ِ عمودی است) و این در حالی ست که در سویی که متافیزیک در معنای شرقی شهودی آن ، درست در آن واحد، جذبه را بر فرد متصل شونده فرو می آورد و خود را دیگر در باقی ماجرا دخیل میکند بسیار شرح های مفصلی دارد که در این مقطع ِ خوانشی نیز رخ میدهد : (از متن: انگشت ِ کوچکم روی صفحه ی کاغذ، پی ِ مدادم کشیده میشود) دوباره از متن (صدای کشیده شدن انگشت کوچکم را حین لغزیدن بر صفحه ی کاغذ میشنوم، و بعد صدای کاملن متفاوت مداد را که روی کاغذ کشیده می شود، همین است که متعجبم می کند، که حتمن چیزی تغییر کرده است)
وقتی دنبال مدادم میگشتم کسف عجیبی کردم، کف اتاق سفید شد ! / اشراق .
و البته این هایی که میگویم در مورد مدادی ست که استوانه ای ست، نه آن مدادی که چند ضلعی ست، مداد چند ضلعی مداد ونوس است، مداد سبز رنگ، همان همرنگ چاکرای مربوط به ارتباط فضای برون و درون ِ عرفان محور.
اما روان نویسی که مارک bird است ! یعنی پرنده، پرش به سمت. پرش به اطراف، به، بازی و بسته گی.
در این قسمت فقط به مدیوم نوشتاری، ابزار شهودی، مداد، روان نویس و آن هم در سطح پرداخته شد.
اینجا همه ی نشانه ها در همه ی نشانه ها به صورت یک شبکه ی عنکبوتی نامرتب در هم میروند، نه اینکه در جلوتر به عمق ماجرا فرو خواهم رفت، نه ! فکت ها آن مقدار دچار گستردگی است که به صورت خودکار به عمق گردابی-نوشتاری خود فرو خواهند کشید، فروی ِ پرتاب کن، تاکید بکت بر ابزار نوشتاری و دریچه ی ورود به عالم نوشتار، که اینجا به مثابه ی دریچه ی عیان کن و راه اندازی دستگاه باز کننده موقعیت متافیزیکی که در تعریف هایدگری و هم مولانایی آن است، توضیح داده خواهد شد، این رمزگان ِ بکتی.
بکت شروع حرکت پرتابی خود را آغاز میکند. نوشتن شروع ماجرا نیست، خواندن آغاز است که گفته خواهد شد. او دارد گفته شدن را میگوید، این متن از بکت به هیچ عنوان نه احتضار نویسی و نه هذیان گویی ست، مصداق هایی که در خوانش های قبلی این متن به نوعی غالب بوده اند، این بار شکسته خواهند شد، میگوید : ( پنج ضلع دارد، خیلی کوتاه است، در هر دو طرف نوک دارد،مداد ونوس، امیدوارم تا آخر این راه با من بماند و تمام نشود ) اگر مداد استوانه ای به واسطه دالانی بودن شکل مکندگی خود را به اجرا میگذارد، مداد پنج ضلعی با نوکی که از هر دو طرف دارد رابطه ی پایین به بالایی، صفحه به برون از صفحه ای، کار خودش را انجام میدهد و روان نویس با مارک خود یعنی پرنده، تنها ابزاری که اصلن به صفحه نمیچسبد، خط ِ سوم ! نظاره گر خواهیم بود، همین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در متن چهل پنجاه صفحه ای چاپ شونده که بستگی به فونت و خیلی چیز های دیگر و مخصوصن مداد آقای ناشرش یا خانوم ناشرش دارد. " نقد ِ مالون می میرد " احتمالن کتاب ِ کوچک و به شدت سعی کرده است توضیحات اضافی نداشته باشد است. ادیت موقع تدوین نهایی متن انجام میشود. ببخشید نا ادیتی را .
faani.blogfa.com