نقدِ یک اثرِهنری(تئاتر) هم جُستارِاعتبارمقصودِ آن است هم شناختِ ارزشِ ذاتی آن . تفکیکِ سَره ازناسَره هائی که اثررا به تحریف می کشاند وتوضیح وتصدیقِ رَوِش هائی که صاحبِ اثر برای بیانِ مقصودِ خود بکارگرفته است . شوربختانه رویکردِ نقد درقلمروِ فرهنگِ توده ایِ عوام کاربُرد ندارد چون هیچگونه ارزشِ ذاتی ندارد وَماحصل آن تولیداتِ بُنجُلی است که برای سرگرمیِ عوام وَدستکاریِ افکارِآنها تهیّه میشوند ؛ تولیداتی کاسبکارانه وَبابِ سلیقه یِ بازارِفروش که تاریخِ مصرف دارند . خطر این تولیدات درآن است که میتوانند فرهیختگی وَاعتلایِ فرهنگی را درجامعه به فساد بکشانند .