بوریس شعرهایی می خواند که هریس پیشتر برای کسی نخوانده بود؛
حرف هایی می دانست که پیشتر گفته نشده بود
و خاطرات یکسان
این ها همگی ذهن مرا به این سوی برد که شاید بوریس، همان هریس باشد و هریس همان بوریس. (چیزی شبیه به آنچه در Fight Club)
و امیلی و الیزه و دریاچه و ساحل و قایق، تنها واژگان یک شعر ناتمام باشند.