در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دپارتمان روابط عمومی نورا درباره نمایش پلیس: نگاهی به نمایش پلیس نوشتۀ اسلاومیر مروژک و ترجمۀ بابک تبرایی و کار مهد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:53:57
نگاهی به نمایش پلیس نوشتۀ اسلاومیر مروژک و ترجمۀ بابک تبرایی و کار مهدی صناعتی

ساختن زندان بزرگ

رضا آشفته

فهم پلیس اسلاومیر مروژک بسیار سخت است و برای همین هم در زمان اجرا تبدیل به اثری دور از آنچه باید خواهد شد. فهم آثار مروژک بستگی به درک عمیق از کمدی سیاه، گروتسک، ابزورد (شبه ابزورد) و بلوک شرق اروپایی پس از جنگ جهانی ... دیدن ادامه ›› دوم دارد.
پلیس میخواهد ما را متوجۀ یک نظام بسته و تحت فشار بودن مردم در شکل افراطی اش نماید و اینکه اگر قرار باشد همه چیز به زور و ستم بر همگان دیکته شود، نتیجه اش این خواهد بود که به ظاهر همه مطیع و فرمانبر هستند اما در باطن دشمن خونی خواهند بود تا اینکه به دنبال امور کورکورانه باشند . وقتی انسان آزاد است پس نمیشود به دست و پایش بنابر وضع قید و بندهای بیهوده و باطل غل و زنجیر زد. با این تعبیر درک پلیس برایمان راحت تر خواهد شد چون درک انسان در طبیعت خودش رمزگشای فهم درستش و به عبارت بهتر یافتن تحلیل درست برای اجرایش در هر نقطه از جهان خواهد بود.
مهدی صناعتی درک درستی از آن وضعیت کاریکاتوروار دارد و بنابر همین رویکرد است که به دنبال بیان یک کمدی و طنز سیاه است که ما را درگیر این وضعیت دوگانه کند که ته بستگیها و وابستگیها به یک نظم ستمگر چگونه خواهد شد. این روایت مروژک از نظام کمونیستی لهستان است که روال درستی در مواجهه با مردم کشورش در پیش نگرفته بود و در نهایت هم این نظم پلیسی و امنیتی فروکش میکند و جایگزینش نظامی مردمسالار بوده است. باید دانست که هر استبدادی تاریخ مصرف دارد به ویژه امروز که رسانه های در دسترس مانع از دوام و بقای زورگویان در جهان خواهد شد.
کارگردان بر آن بوده تا با استقرار رفتارها و روابط قابل استناد و درک در بازیگری و همچنین در ارجاع به تصاویر القاگر و مفهومی در طراحی صحنه و لباس به ارتباطی پویا و مفهوم ساز با مخاطبانش برسد. در اینجا بازیگران دو گونه بازی دارند. یا به آشکار کمدی بازی می کنند مثل گروهبان (مرتضا پورعلی) و ژنرال (محمود نوری) و یا بیان پنهانی از کمدی دارند مثل آخرین زندانی (ابوالفضل محترمی)، کلنل (مهدی صناعتی)، همسر گروهبان (مهسا شاملو) و مامور (رضا شهابی). آن دو نفر بسیار آشکار رفتاری اغراق شده دارند و یا اینکه لحن و بیان کمیکی دارند اما دیگران در ظاهر بازی و شخصیت جدی ای دارند اما در باطن به دنبال ارائه افراد کاریکاتورگونه ای هستند و این دلیلی بر تضاد رفتار در بازیگری است و این صف آرایی به تنوع بازی و چیدمان درستی از بازی ها شده که بشود مراحل غیر قابل پیش بینی را برای درک بهتر و لحظه ای اتفاقات پشت سر نهاد. در این بازی، فراز و نشیبی هم هست که هر یک به نوعی بر روال عادی تاثیرگذارند که بشود در غایت کلیتی طنز و کاریکاتور را جلوه کرد. از سوی دیگر گروتسک هم به واسطۀ ترس و لرز ناشی از اتفاقات و روابط احساس می شود و اینکه فضایی امنیتی ساخته و پرداخته می شود اما می شود به آن لبخند هم زد و ضمن ترسیدن و هولناک بودن از آن لذتی هم برد. این نوع مواجهه است که درک ما را از گروتسکی ویرانگر تشدید خواهد کرد و ظالمانه بودن موقعیت را بر ما گوشزد خواهد کرد.
عناصر بصری هم گویای مطلبی است که بازهم دامنۀ تاثیر را گسترده میسازد. اینکه اتاق رییس پلیس و زندان (اتاق زندانی) تو هم فرو رفته و این فضا تبدیل به خانۀ گروهبان به عنوان یک شهروند میشود، بیانگر بسته بودن تمام شهر و کشور در دوران کمونیستی لهستان می کند. به هر حال این تفکر و ایده مناسب این وضعیت پلیسی و مستبدانه است که فکرش هم تعمیم پذیری وهم میزان پذیرش آنی و درازمدتی خواهد داشت. بنابراین این نوع کار کردن دلالتی آشکار بر درک درست پلیس خواهد کرد.