"هزار شلاق" در نوزده پاراگراف از نوزده صاحبنظر
از میان نوشته و نظرات برخی صاحب نظران که به تماشای هزار شلاق نشستند، نوزده پاراگراف بصورت گزیده و اختصار انتخاب شده که در ادامه میآید. گفتنی است روز سهشنبه، 30 تیرماه آخرین اجرای این اثر در تماشاخانه سنگلج به صحنه خواهد رفت.
جمشید ملکپور
نمایش «هزار شلاق» هم در متن و هم در اجرا دارای تفکر است و طراحی بسیار مناسبی برای این نمایش شده است. در طراحی صحنه هم از وجود اسب در نمایش بسیار درست استفاده شده بود. هر چند ما یک سیر و حرکت تاریخی را در نمایشنامه مشاهده میکردیم ولی تمرکز اصلی روی دوران قاجار بود و این نمایش از معدود کارهای خوبی است که برخورد درستی با دوران قاجار در آن صورت گرفته است. این تفاوت به چشم میآید؛ مخصوصاً در مقایسه با فیلمها و سریالهایی که از آن دوران
... دیدن ادامه ››
دیدهایم.
عباس جوانمرد
تنها میتوانم این نمایش را تحسین کنم چون بسیار اثر درخشانی بود و این همه بداعت از یک گروه جوان برای من غیر قابل انتظار بود. نمایش «هزار شلاق»برای من انباشت عظیمی از زیباییها، هم به لحاظ بصری و همه به لحاظ صوتی بود. نمایش از ابتدا در یک مجرا و مسیر بسیار درخشان، هماهنگ، یکدست و حیرتانگیز بود. ای کاش زودتر به تماشای این نمایش نشسته بودم.
حسین پاکدل
ویژگی عمده هزار شلاق، انسجام، هماهنگی و در خدمت اجرا بودن همۀ عناصر است. متنی یکدست با روایتی از تاریخی که همیشه بوده. شلاقهایی که بر گرده این تاریخ نواخته میشود و ادامه دارد...
عطاءالله کوپال
تعریف این نمایش را زیاد شنیده بودم ولی امشب پس از دیدن این اثر شوکه شدم. نشانههای سمبلیکی که در نمایشنامه «هزار شلاق» وجود دارد به درستی در اجرا بازتاب دارد و در این میان طراحی صحنه به شکل فوقالعادهای در خدمت اثر است.
در این نمایش، ما روایتی از تاریخ کشورمان را از زبان یک اسب میشنویم و نه انسان، در واقع تازیانهای که بر پشت این اسب فرود میآید نشانهای از برخورد کسانی است که تاریخ را رقم زدهاند.
کورش نریمانی
برخی فکر میکنند نمایش ایرانی جلوه روشنفکرانه ندارد و تماشاگران باید به دیدن نمایشهایی بنشینند که چیزی از آن متوجه نشوند. در برابر چنین اندیشهای، پیشنهاد تماشای هزار شلاق وجود دارد که بخشی از تاریخ سرزمینمان را به تصویر میکشد. دوستانی که من را میشناسند به خوبی آگاهند نسبت به کارهایم چقدر بیرحمم و اولین منتقد کارهای خودم و دوستانم به شمار میروم. با این حال، باعث افتخار است که به تماشای اثری نشستم که انتظار روبهرو شدن با آن را نداشتم. نمایشی که به یکی از دغدغههای این چند سال من می پردازد، یعنی اینکه نسبت تئاتر ما با تاریخ و جامعهمان چیست؟ باید بتوانیم نمایشی ایرانی را اجرا کنیم که در اجرای جهانی هم بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
صمد چینیفروشان
نمایش «هزار شلاق» اگر به درستی دیده شود، الگوی راهگشایی برای آیندۀ نوین و مدرن نمایش ایرانی عرضه میکند، به همۀ علاقهمندان فرهنگ و هنر ایرانی، بویژه دانشجویان و هنرآموزان فرهیختۀ تئاتر ایران دیدن این نمایش را توصیه میکنم.
کاظم هژیر آزاد
وقتی نمایش «هزار شلاق» را در تماشاخانه سنگلج میبینی و با برخی نمایشهایی موسوم به آیینی- سنتی دیگر مقایسه میکنی متوجه جدیت این گروه و زحماتی که در همه ابعاد به روی صحنه آوردن این نمایش متحمل شدهاند میشوی. اهتمام سعی و تلاش صادقانه مجموعه گروه برای ایجاد نمایشی جدی در بستر نمایشهای ایرانی و نگاهی نو به این اشکال نمایشی ستودنی است.
اصغر همت
من از دیدن این این اجرا بسیار هیجان زده و شادم. خیلی مهم است که یک گروه با این انرژی و این پتانسیل در شرایطی که روز به روز بدتر میشود تئاتر کار میکند. شادم برای اینکه این گروه جوان هنوز هست. دوام آوردن در شرایط کنونی خیلی دشوار است.
دکتر جواد طباطبایی
چندی پیش در فضای اینترنت خواندم که کسی گفته بود "من با دیدن این نمایش شوکه شدم!" من هم تقریبا، میتوانم همین را بگویم! واقعن از دیدن این نمایش شوکه شدم! هزار شلاق بسیار بسیار عالی بود.
روزنامه اعتماد؛ محسن آزموده
نمایش موفق هزار شلاق بازتابی از خاطره جمعی تاریخی ماست. اسب همان حیوان نجیب مورد نظر نیچه که به اعتراف بزرگترین مورخان سیر مهمترین تحولات و فراز و نشیبهای یک تاریخ بیقرار را بر پشت خود تحمل کرده و با نگاه معصوم و گریانش شاهد کوچکترین شادیها و بزرگترین خون بازیها بوده.
مهرداد رایانی مخصوص
فکر میکنم همه ی مخاطبان راضی بودند. این را از واکنش کسانی که همراه من بودند یا کسایی که در اطرافم نشسته بوند به خوبی حس کردم. هزار شلاق اثر موفقی است؛ چه از نظر متن و چه شیوۀ کارگردانی. متن پر مغر و دغدغه مندی دارد و از شیوه نگارش خوب و درستی برخوردار است. در کل فرم و محتوای اجرای کارگردان با فرم و محتوای متن به درستی و خلاقانه شکل گرفته بود.
عبدالحسین لاله
هزار شلاق را با ادامه همان مسیری که غلامحسین ساعدیها- با جیغ بنفشی که فریادشان را از درون می کشیدند- مقایسه میکنم. کاری که من دیدم فقط ما را با شکل نمایش درگیر نمیکرد با روح و تفکر و اندیشه بسیار عمیقی درگیر میکرد. این شاید عصارۀ مباحث جدی است که در مبحث فلسفه اجتماعی و تاریخ ایران ما بتوانیم ازش سراغ بگیریم، خوشحالم که چنین اندیشه بلندی را دیدم، کار فوقالعاده زیبا و پر مغزی بود.
حسن دولتآبادی
هزار شلاق، روایتِ بهترین روایت است. مرور تاریخ ایران با «اشخاص نمایشی» بسیار جالب بود. «بازیگران» معدود، نخستین ویژگی قابل توجه هزار شلاق است. متنی ایرانی که رخت ویژگی نمایشهای ایرانی را بر قامت تئاتر ایران پوشانید؛ به درستی! بی درشتنمایی و اضافهگویی، و همه چیز در جایی که باید باشد.
سهراب سلیمی
هزار شلاق یکی از نادرترین آثار ایجاز گونه به معنای واقعی است که اگر بخواهم به زبانی ساده بگویم یک اثر ایرانی است و این به معنای ایرانیزه کردن اثر نیست بلکه مقصودم جهانی کردن اثر است و بی شک هزار شلاق یک اثر ناب جهانیست که به بهترین شکل ممکن اجرا میشود. در تئاتر اداگونه و مریض این روزهای ما، هزار شلاق با رعایت تمام شاخصههای تئاتر روز اجرا میشود و دیدن آن، مخاطب را به هیجان میآورد. به جرات میگویم این اثر یکی از بینظیرترین آثاری بوده که در یک دهه اخیر به اجرا رفته است.
رضا آشفته
هزار شــلاق را باید دید و فهمید به اعتبار قلم حبیبیان و کارکرد و رویکرد دقیق و مهندســی شــده احسان ملکی اســت که در کارگردانی به ساختاری قابل اعتنا رسیده. هر دو ایرانی اند و این اصالت را در توان قلم و پردازش صحنه میتوان درک کرد. نگاه به تاریخ ایران معاصر و دقیق شدن به مســائل و دغدغه های خودی بیانگر برخورد اندیشیدنی و والامقامانه است.
مهدی میامی
پرده که باز شد با چنان صحنه زیبا و جذابی مواجه شدم که از طراحی بسیار سنجیده حکایت میکرد و با چرخش آن دو اسب بزرگ که تمام صحنه تالار سنگلج را گرفته بود به وجد آمدم. نمایش دارای ریتم مناسب بود که تماشاگر را حتی لحظهای به خود وانمیگذاشت و مهمتر از ریتم نمایش تمپو و هماهنگی بین بازیگران بود که به تماشاگر حتی فرصت لحظهای غفلت را هم نمیداد.
امیر دژاکام
(پس از سکوتی طولانی) سکوتم بیشتر برای تأثیری است که این نمایش بر من گذاشته. الان بیشتر دوست دارم بیاندیشم... به سرونوشتم! به تاریخم! و روزگاری که در آن قرار گرفتهام. چه اتفاقاتی که در تاریخ افتاده و ما الان اینجا ایستادیم؟! چه خونهایی ریخته شده، چه سختیهایی را ملت تحمل کردهاند و چه آرزوهایی داشتهاند و چرا و چرا و چرا...؟! همه این اندیشیدنها، تاثیر نمایش هزار شلاق است بر من و اگر نویسنده، خوب ننوشته بود و کارگردان خوب کار نمیکرد این اندیشیدن در من بوجود نمیآمد.
رفیق نصرتی
انتخاب اسب به عنوان راوی، تنها وجه تمایز «هزار شلاق» از درامهای تاریخی پیشیناش در تاریخ نه چندان طولانی درام مدرن ایران نیست. بلکه نحوه پرداخت آن نیز در این ژانر کمیاب است. «هزار شلاق» پر است از شیطنتها و بازیگوشیهایی که این روایت دویست ساله را برای تماشاگر دلزده از تاریخ، دلچسب میسازد... کارگردانی «هزار شلاق»، نمود ذهنی است خلاق با درک زیباییشناختیِ مدرنی از صحنه، که با آکسسواری اندک فضای صحنهایِ پویایی برای تجلی متن خلق کرده است. این خلاقیت در همنشینی با سایر عوامل کار، همچون بازیها، در کار دو نفر از بازیگران بهخصوص، نمونههای قابل اشارهای هستند از بازیگریِ در خدمت اثر، غیرخودنمایانه، تمرین شده و همراه با درک متن و بینش اثر.
رحمت امینی
توتم اسب حتی به فرهنگ پیش از اسلام ایران بازمی گردد. به سیاووش بازمی گردد. برمی گردد به همان نشانه هایی که بعدا در عَلَم هم میبینیم... این نشانه هایی است که تماشاگر را مملو و سیراب می کند از تماشا و ما را مدام در معرض تحلیل و قضاوت در مورد نمایش قرار میدهد. نمایش هزار شلاق یک هماهنگی تامی در اجزای خودش توانسته است به وجود بیاورد. این هماهنگی از متن شروع می شود و در طراحی صحنه و شیوه های بازیگری هم وجود دارد. ما در شیوه های بازیگری این نمایش هم یک نوع شکل های استیلیزه نمایش ایرانی را می بینیم.