ویترین
دیـــــوار
ساختن
خریدها
آوا
تازهها
امتیازداران
پرفروشها
تیراول 🧩
دیدن همه (Enter)
تماس و پشتیبانی
پرسشهای متداول
درباره
دانلودها
رسانه
پنجره
ساختن
ویترین
فیلترها
دیوار
کانالها
خریدها
کجا
کِی
چجوری
نمایش
کنسرت
فیلموسریال
فیلمتئاتر
آموزشی
سرگرمی
نمایشگاه
سرگرمی
نمایشگاه
کانالها
ویترین
فیلترها
دیوار
کانالها
خریدها
کجا؟
کِی؟
چجوری؟
تهران
دیگر شهرها
شهر یا سالن...
نزدیکی اینجا
سالن
تالار وحدت
تئاترشهر تهران
تماشاخانه ایرانشهر
پردیس تئاتر شهرزاد
تماشاخانه ملک
عمارت نوفل لوشاتو
تئاتر هامون
خانه نمایش دا
تالار مولوی
تالار حافظ
تماشاخانه سنگلج
تماشاخانه هیلاج
تالار هنر
خانه هنر دیوار
بلک باکس ایران مال
مجموعه تئاتر لبخند
کجا؟
کِی؟
چجوری؟
امروز
در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
کجا؟
کِی؟
چجوری؟
ویژگی
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
با تخفیف
عمومی
وفاداری
دانشجویی
پلاس
چیدمان
تازه
امتیاز
پرفروش
الفبا
تاریخ آغاز
تیوال | آیدا خمان: با یک دست تو را لمس می کنم. و با دست دیگرم به تو می اندیشم. عزیزم!
SB >
com/org
| (HTTPS) localhost : 15:29:44
یادگاری
آیدا خمان
(banoyedarya)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۰۴ دی ۱۳۹۲
با یک دست تو را لمس می کنم.
و با دست دیگرم
به تو می اندیشم.
عزیزم!
در پی تو
دستم آنقدر بزرگ می شود
که از مرز می گذرد...
از: غلامرضا بروسان
۰۶ مهر ۱۳۹۴
خواندم
دوستدارم
گزارش
نظردهی
پیوند این نوشته
۱۹ نفر این را دوست دارند
مجتبی مهدی زاده
(mojii)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۰۸ مرداد ۱۳۹۲
آدمی دو قلب دارد !
قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حضورش بی خبر.
قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد
همان که گاهی می شکند
گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
گاهی سنگ
... دیدن ادامه ››
می شود و سخت و سیاه
و گاهی هم از دست می رود…
با این دل است که عاشق می شویم
با این دل است که دعا می کنیم
با همین دل است که نفرین می کنیم
و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم…
اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود
زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد
این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد…
این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی
.
.
.
.
.
و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند .
ما را دوست دارند بی هیچ علتی!
۰۶ مهر ۱۳۹۴
دوستدارم
( ۱ )
پاسخ
دیدن ۲ نظر میانی
آیدا خمان
(banoyedarya)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۰۴ دی ۱۳۹۲
مجتبی عزیز عجب شعر زیبایی بود به کل روح و قلبم رسوخ کرد ممنون از این اشتراک به غایت دلنشینت ...
زلال است و جاری
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد
۰۶ مهر ۱۳۹۴
دوستدارم
پاسخ
مجتبی مهدی زاده
(mojii)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۰۸ مرداد ۱۳۹۲
ممنون از لطفت ایدا جان
مرسی
۰۶ مهر ۱۳۹۴
دوستدارم
پاسخ
نارمیلا
(leila1967)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۱۶ تیر ۱۳۹۳
وقتی تو می رنجی
او می بخشد
خیلی قشنگه...
۱۴ مهر ۱۳۹۴
دوستدارم
پاسخ
آیدا خمان
(banoyedarya)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از
۰۴ دی ۱۳۹۲
نارمیلای عزیز خوشحالم دوست داشتین
۱۶ مهر ۱۳۹۴
دوستدارم
پاسخ
نظردهی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا
عضو یا وارد شوید