امین محمد: مامان امروز توی مهدکودک یه دونه دوست پیدا کردم. اسمش ستاره اس. ستاره از من پرسید: تو آبجی یا داداش داری؟
گفتم : بععععععله که دارم. یه آبجی دارم اسمش یاسمین
ستاره گفت: خوش به حالت ولی من هیچی ندارم تنهام.
بهش گفتم: اصلا نگران نباش. الان من میتونم اجی مجی کنم توی شکمم و تبدیل کنم به یه نی نی بعد میدمش به تو تنها نباشی.
خلاصه مامان اجی مجی کردم شکمم تبدیل به یه نی نی شد، دادمش به ستاره.اسم اونم گذاشتیم یاسمین. حالا من یه آبجی واسه خودم دارم اونم یه آبجی واسه خودش. دیگه تنها نیست.
فردا؛برگشت
... دیدن ادامه ››
از مهد کودک:
مامان امروز ستاره رفت اما من بازم یه دوست دیگه پیدا کردم. یعنی امروز یه ستاره از دنیای من رفت و یه ستاره دیگه به دنیای من اومد.
من : حیرون
.
.
.
پ.ن: به نظرم دوستی و باید از بچه ها یاد گرفت. حاضرن بهترین چیزهایی رو که دارن دیگری هم داشته باشه. برای شادی همدیگه تلاش میکنن و برای نداشته های هم غصه میخورن. به نظرم اینا روح بزرگی میخواد که انگار توی این جسمهای کوچولو بهتر جا میشه و به نظرم پسرم درست میگه دوستها ستاره ان.