در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شروین توتونچی درباره نمایش جنایت و مکافات: کتاب جنایت و مکافات یکی از قشنگ ترین رمان هایی هست که من تا به حال خوا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:53:10
کتاب جنایت و مکافات یکی از قشنگ ترین رمان هایی هست که من تا به حال خوانده ام ، مضمون اصلی کتاب راجب قضاوت می باشد ، داستان با این قضاوت شروع می شود که عده ای در جامعه هستند که بودنشان فقط باعث رنجش و عذاب دیگران است ، انسان هایی که در زندگی حس های منفی مثل طمع ، حسادت ، نفرت ، .....بر آنها غلبه کرده است و سرشت زندگی آنها بر این پایه و اساس بنا شده است ، از دید راسکلنیکف این آدمها مثل شپش هایی می مانند که فقط خون آدم های دیگر را می مکند و زنده بودنشان باعث رنجش آدم های خوب می شود ، در جایی از نمایش بازرس به راسکلنیکف می گوید ، تو گناه کردی و راسکلنیکف می گوید خدا باید تازه به خاطر این کار چندین گناه دیگر مرا هم ببخشد . این قضاوت مضمون اصلی داستان را شکل می دهد و به جلو می رود .

در داستان جنایت و مکافات همه چیز وارونه است یعنی تمام قضاوت هایی که مردم در زندگی روزمره انجام می دهند در این داستان شکل دیگری دارد مثلا

فاحشه خیابانی در این داستان حکم مریم مقدس را دارد ( اما ما به گونه دیگری درجامعه قضاوت
می کنیم )
خواستگار خواهر راسکلینکف ، مردی است که موقعیت اجتماعی بسیار عالی دارد ، پولدار است ، در عموم جامعه همه شاید آرزوی داشتن همچین ... دیدن ادامه ›› خواستگاری را داشته باشند اما قضاوت راسکلینکف به گونه دیگری است : به خواهرش می گوید ، او با پول دار بودنش می خواهد تو را دائما تحقیر کند و شخصیت پلیدی دارد و حتی در جایی خواستگار خواهر پولی را یواشکی در جیب سونیا می گذارد تا او را دزد خطاب کند چون تحقیر کردن برای او عادت شده است

مرد شراب خوار شخصی است که در داستان همه او را تحقیر می کنند ، هیچ کس او را درک نمی کند زن به او قلاده بسته و او را خوک می شمارد اما قضاوت راسکلنیکف متفاوت با بقیه است و خواننده وقتی حرف های مرد را می خواند کاملا او را درک می کند .

داستایوسکی در این کتاب تا آنجایی پیش می رود که حتی می گوید اگر چیزی را باچشم خود دیدید باز نباید قضاوت کرد چرا که صحت آن قابل تغییر است ، شخص نقاشی ، به وضوح می گوید من قاتل هستم و همه چیز را گردن می گیرد و تمام ساکنین شهر راجب نقاشی قضاوت می کنند که دو خواهر را کشته است

در داستان موارد بسیار زیادی راجب دیگاه های مختلف و قضاوت های مختلف وجود دارد که در نمایش به علت محدودیت وقت گفته نشده است مثلا در مورد روابط زناشویی : هم خونه خواستگار خواهر به او می گوید زمانی که تو ازدواج کردی و دوران اولیه زناشویی را به اتمام رساندی ، می توانی همسرت را به من بدهی و لزوما ارتباط جنسی می تواند فراتر از یک رابطه ازدواج باشد و به زندگی زناشویی محدود نشود .

در قسمتی دیگر ، شخصیتی از داستان خوابی را می بیند ، در جایی تاریک و سرد ، صدای خنده دختری می آید ، مرد در تاریکی به راه خود ادامه می دهد تا در نور شمع متوجه دختر بچه ای می شود که نیمه لخت با عروسکی بازی می کند ، مرد وقتی نزدیک تر می شود چهره مظلومانه دختر کمی تغییر می کند و خنده شهوت آمیزی می زند ، شاید تنها جای داستان باشد که داستایوسکی به صراحت می گوید ، این دیگر فساد است
در آخر داستان ، سونیا به راسکلنیکف می گوید برو زمین خدا را ببوس و خود را معرفی کن ، بوسیدن زمین خدا در اینجا به معنی احترام گذاشتن به همه آدمها می باشد زیرا که ما زمانی می توانیم قضاوت کنیم که پایمان را در تک تک جای پای آنها قرار دهیم ،

در آخر اینکه این نمایش چقدر توانست این مفهوم را برساند ، به عهده تماشاچی است اما به نظر من باید این نمایش در سالنی بزرگتر و بهتر انجام می شد و شخصیت ها آن طور که باید جا نیافتاده بود و شخصیت پردازی ضعیف بود ، برای کسانی که کتاب را نخوانده اند و نمایش را می بینند شاید کاملا مضمون مشخصی نداشته باشد .
ساناز پوردشتی (sanazpourdashti)
سلام و خسته نباشید. راجب کلمه غلطی هست، راجع به صحیح است. ممنون از شما
۰۱ آذر ۱۳۹۴
خانم آذر ممنون از تذکر شما
۰۹ آذر ۱۳۹۴
آقا مهراد خوشحالم از نمایش لذت بردید
۰۹ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید