من این فیلم را روز یکشنبه در موزه سینما دیدم و فکر می کنم که آخرین اکرانش بود و سینما تقریبا خالی بود و برای همه ی کسانی که این فیلم را ندیدند خیلی متاسفم. فکر می کنم همراه با چند متر مکعب عشق این فیلم جزو بهترین فیلم هایی بود که امسال تا حالا دیده ام. از این که فیلم درون آپارتمان ها و خیابان ها و کافه های پایتخت زندانی نشده بود خیلی هیجان زده شدم از آشنایی با مکان های جدید که حتا تصورش را هم نمی کردم، آن کوچه ها در شب که گاز پالایشگاه از دور بالای سرشان زبانه می کشید، آن محل های کار، آن خانه ها و خرابه خیلی غافلگیرم کرد. از بازی نابازیگران، توجه به افراد میانسال که بی صدا در میان ما زندگی می کنند خیلی لذت بردم. این فیلم به پیامد های رشد صنعتی و توسعه ی شهری بر روی روابط اجتماعی می پرداخت و نشان می داد چه طور گسترش از خود بیگانگی و روابط اجتماعی سیستم سرمایه داری حتا آدم هایی که قصد صدمه زدن به دیگران را ندارند و قصد پیشرفت و پول داشتن را هم ندارند ناچارا درگیر خود می کند. فیلم به پیامدهای درخشش اسکناس های دلاری در مهمانی می پردازد که فاجعه ی انسانی را رقم زدند و آرزوهای قدیمی زوج میانسالی را به پرسش گرفتند و دوباره شکل دادند. از دیدن این فیلم خیلی لذت بردم و خیلی آدم ها و جاها و حرف های جدید دیدم که با ارزش هستند و در خارم می مانند. از دست اندکاران فیلم ممنون ام که چنین تجربه یی را فراهم کردند و مشتاقانه منتظر کارهای جدیدشان می مانم.