این نگاشته تنها برداشتی آزاد از "سایه روشن" است. البته به زعم من
یک وقت هایی دوست می داری با همه توانت، دستانت را دراز کنی و جلوی افتادن بعضی اتفاق ها را بگیری...
یک گام به جلو، اما هی به عقب رانده می شوی!
لاجرم، پا پس کشیده و تاب می خوری در چرخش ِ مدور زمان. گیج...
کوچک تر که بودیم، دنیا رنگ رنگی و حقیقت، روشن بود
بعدترها، به تمامی پریدند رنگ ها و حقیقت، سایه ای پس ِ هر دروغ!
و این بسیار مأیوس کننده است! باور کن...
"سایه روشن" پر است از ایهام های غریب و قریب!
فرزاد مؤتمن خوب بلد است بیننده را مشعوف کند. بسی کیفور شدم...
سپاس بیکران برای ساخت این فیلم ارزشمند.
پی نوشت: حتما ببینید که ندیدنش اصلا خوب نیست!