در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی سیمایی درباره نمایش قایقانع: هدف چیز خوبیه.. گاهی چند هدفی هم چیز خوبیه.. حتی گاهی بی هدفی هم جذابه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:26:29
هدف چیز خوبیه.. گاهی چند هدفی هم چیز خوبیه.. حتی گاهی بی هدفی هم جذابه اما اینکه این نمایش به کدوم سمت میره سخته انتخاب کردنش.. جامعه ما مشکل زیاد داره البته که نویسنده هم در این جامعه زندگی میکنه و باهاشون احتمالا برخورد میکنه و بعد تصمیم میگیره بنویسه دربارشون اما بعضی وقتی بعضی مشکلات براش مهم تر میاد و احتمالا وقتی میخواد بنویسه درگیر که درباره کدومشون بنویسه بعد انقدر درگیر میشه و نمیتونه روی موضوع اصلی زوم کنه که متن کاملا شلخته و پر از اتفاقات در هم و بی ربط میشه و میشه این نمایش..
اما نمایش قبلی این نویسنده رو هم دیدم و به نظرم میاد به زاویه دید نویسنده تا حدودی اشنایی پیدا کردم و فک میکنم نویسنده زیادی در گذشته سیر میکنه و بهتر با واقعیت های امروز بیشتر متنش رو وفق بده. کنهگی اتفاقات در متنش موج میزنه اونم به شکلی که نمیتونی حتی همزاد پنداری کوچیکی باهاش داشته باشی.. !!!
با یه دختری در نمایش مواجهیم که به سبک سال های نه چندان دور با پسری اشنا میشه و بعد وابستگی و عاشقی و.. راستش میخواستم داستان بگم ولی حسش نیس همین چیزا که احتمالا میتونین تصور کنین و شاید تو فیلما بهش برخوردین فرض کنین خودتون..!!:دی داستان خودکشی و یهویی امدن نامه که از اون خلاقیت هایی که من میگم بعضی نویسنده ها یه جاهایی انقدر ساده اتفاقاتی رو رقم میزنن که واقعا حس بدی بهت دست میده..!!
اما این وسط یه دختر دیگه و عشق از دست رفته اش در حوادث 88 و وجود کاملا بی خود و بی ربطش در نمایش که اصلا وجودش یا عدم وجودش کمکی به داستان نمی کنه... و فقط شاید میخواد مخاطب الکی به نمایش علاقه مند کنه چرا که داره به اتفاقات 88 و شاید از دست رفتن عشق نو دو نفر میپردازه..!!! ... دیدن ادامه ››
طراحی صحنه اما ساده اس.. ولی تا اخرش نمیفمی این دختر که هنوز منتظر عشقشه کجاست که داره اینطوری داستان برات روایت میکنه..
وجود خود جناب نویسنده در نمایش هم به نظر میاد از اون جهت که میخواسته در نمایش باشه ولو یه صحنه کوتاه و اگرنه بود و نبودش باز کمکی به نمایش نمیکنه..
نکته خوب نمایش هم چند دیالوگ خوب و بازی خوب خانم الوسی بود

https://www.instagram.com/teatrbazzar/
گاهی دفاع کردن به شرط این که مزاحم حق دیگران برای دوست داشتن یا نداشتن یه اثر بشیم خیلی م کار بدی نیست. می خواستم ضمن این که به حق تو واسه دوست نداشتن یه کار و دلایلت برای اون احترام بذارم یه مقداری م در مقابل این انتقادا از این کار دفاع کنم رفیق :)

1. راستش من متوجه نشدم که چرا میگی چندتا موضوع در هم و بر هم رو واسه نوشتن انتخاب کرده. دو تا روایت موازی داریم از دو نفر که عشق شون رو از دست دادن و به جنون کشیده شدن. این که بستر زمانی اتفاق مون به یه دوره ی مشخصی اشاره می کنه لزوما موضوع جدیدی رو باز نمی کنه. مگر این که بگیم چون مادر کاراکتر اصلی پشت ترافیک مرده پس نویسنده قصد انتقاد از ترافیک تهران رو هم داشته! (به قول خودت :دی). تو خیلی از کارها من این آشفتگی رو دیدم اما تو قایقانع اگرچه اون رو بی ایراد نمی دونم و ایرادات خودم رو نسبت به متن جداگانه گفتم ولی قبول ندارم که شلخته بود.

2. ... دیدن ادامه ›› در مورد کهنگی هم که خب یه بازه ی زمانی مشخصی تو نمایش داره مطرح میشه. واقعا اون سال ها همین شکلی بود دانشگاه ما. حالا می تونیم یه سوال دیگه رو مطرح کنیم اون هم این که اصلا چرا باید تو اون بازه ی زمانی بنویسیم؟ چه ضرورتی باعث شده که از اون بازه بنویسیم؟ منم موافقم که الان این جنس رابطه ملموس نیست اما قبلا تو متن توجیهی براش در نظر گرفته شده.

3. میگن یه روز یه اسبی به سیرک زنگ می زنه و میگه منو استخدام کنین! مدیر سیرک میگه خب چه کاری بلدی؟ اسبه میگه: خب دارم باهات حرف می زنم! (:D) از اول نمایش یه کبوتر (یاکریم، قمری یا هر موجود بالدار دیگه) داره باهات حرف می زنه بعد تو میگی نامه یهویی میاد این ساده اندیشانه اس؟ ما داریم جهان فانتزی ذهن یه دختر رو نگاه می کنیم، اصلا فضا رئالیستی نیست که بگیم: ای بابا درست باید سر خودکشی دختره یه نامه برسه؟!

4. غزل خیلی م عاشق نبود به نظر من! به هر حال دنبال نیما نگشت. ترجیح داد طبق کلیشه های معمول صبر کنه تا نیما بیاد. غزل حتی بعد از فهمیدن عشق مانی سعی کرد خودش رو یه جوری به مانی قانع کنه. غزل مادر مرده اون قدر محتاج محبت بود که به هر قایقی قانع بود. مهم نیست چرا نیما از زندگیش حذف شد (در واقع انتخاب یه دلیل سیاسی می تونه از همون کلک های مخاطب جذب کن باشه ولی لزوما هم این طور نیست در واقع ما برای گنگ نشدن داستان برای مخاطب باید یه دلیلی بهش ارائه بدیم و این هیچ ایرادی نداره) مهم اینه که واکنش غزل به نبود نیما چیه.

5. طراحی صحنه م که خب طبیعیه تو یه فضای ناکجاآباد ذهنی باید همین قدر ساده باشه دیگه

6. منم فکر می کنم می تونست نویسنده مونولوگ خودش رو حذف کنه و آسیبی به کلیت کار نخوره اما وصله ی ناجوری هم نبود. از ذهنش نیت خوانی نمی کنم که چرا خواسته این قسمت رو تو نمایشش بذاره ولی به بقیه ی ماجرا می خورد. در واقع میخوام بگم مونولوگ خوبی بود و بی ربط به فضای کار هم نبود و به دل بعضیا هم می نشست ولی اگه نبود باز هم داستان جلو می رفت.
۱۲ دی ۱۳۹۴
اقا همیشه استفاده میکنیم از توضیحاتت و همیشه یادمیگیریم..
از دید من شلختگی انجاس که نویسنده میخواد دو داستان رو همزمان جلو ببره و وقت زیاد برای شرح دو داستان رو نداره. لذا تصمیم میگیره داستانی رو انتخاب کنه خیلی دم دستیه منظورم داستان مرتبط با 88 که از همون اولم همیچی معلوم میشه و خوب چیزی که بخواد شنیدن بقیه داستان رو جذاب کنه وجود نداره از طرفی باید از داستان اول هم یه چیزهایی رو حذف کنه برای گفتن 2 تا داستان لذا داستان اول به اون شکل در انتها خیلی عجیب میگذره و داستانی عاشقی در عرض 2 دیقه ما باید درباره پسر اصلی داستان و ازداوج و مرگ پدر و بدبختی دختر و دیوانگییش بدونیم...
درباره نویسنده هم اگه قرار باشه تو هر نمایشی یهویی یکی ظاهر بشه یه چندتا دیالوگ بگه اصلا خیلی هم با ربط بعدم غیب شه به نظرت جواب میده؟؟ خوب این کی بود اصلا برای چی امد چرا اینطوریه و...
۱۳ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید