در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شاهین نصیری درباره نمایش قایقانع: قایقانع . . . (در باب قناعت، بغ بغو و چند داستان دیگر) (این
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:16:13
قایقانع . . .


(در باب قناعت، بغ بغو و چند داستان دیگر)


(این نوشتار ممکن است بخش هایی از نمایش را لو دهد هر چند زمان زیادی تا پایان نمانده!)








1. یکی از اشتباهات متداول در درک مفاهیم، خلط مبحث میان سانتی مانتال بودن با رمانتیک بودن است. در مکاتب ادبی اثر سانتی ... دیدن ادامه ›› مانتال به واسطه ی شدت بروز احساسات کاراکترها و تلاش برای دریافت همین میزان احساسات از مخاطب شناخته می شود در حالی که اصولا واژه ی رمانتیک کلمه ای است در تقابل با واژه ی خردگرایانه، یعنی ساختاری که در آن واکنش کاراکترها نسبت به موقعیت نمایشی بر اساس عقل و خرد آن ها نیست بلکه ماهیتی غیر اصیل در ساختار نمایشی مثل فطرت، وجدان، شفقت و غیره دلیل اعمال و رفتار آنان است.

2. متن محمدرضا سجادیان تمام تلاش خودش را برای فرار از رمانتیک بودن به کار برده و اتفاقا در این باره کاملا هم موفق عمل کرده. قصه به تدریج جلو می رود و گره های خودش را باز می کند. شاید خلاصه ی یک خطی داستان خیلی هم برای مخاطب هیجان انگیز نباشد و حتی زیرمتن چالش برانگیز آن یعنی بستر زمانی بروز اتفاقات داستان هم به خاطر کمرنگ بودنش خیلی همدلی انگیز محسوب نشود اما نوع چینش روایت ها و پرهیز از شلوغ کاری و ورود و خروج کاراکتر اضافی باعث می شود تا با یک متن روان روبرو باشیم که قصه اش بدون سکته تعریف می شود. الف) روزهای اول آشنایی و امید دختر ب) روزهای نگرانی و جنون و ترس از دوری ج) روزهای دل بستن به کسی که قرار بود ناجی باشد اما نبود. واکنش های طبیعی متن نسبت به هر کدام از این وقایع در تضاد با نقش مونو تن و موازنه ساز ماجرا (پرنده) هارمونی خوبی در متن ساخته است. اگر چه در نوع روایت با برخی اطلاعات اضافه روبرو هستیم مثل این که دلیل نبود نیما (پرده ای که او را با دست بسته نشان می دهد) به نوعی زور زدن برای ایجاد یک جنبه ی سیاسی در کار است که به نظرم در نیامده. اصولا ما با یک داستان سانتی مانتال روبرو هستیم نه با یک داستان رئالیستی سوسیالیستی پس چه اهمیتی داره که نیما چرا نیامده باشد؟ نیما یک مونولوگ داشت و همان جا وقت داشت خودش را به ما معرفی کند ولی وقتی محور ماجرا غزل است و کبوتر، ما نیازی به شناخت نیما نداریم. نیما هر که بود و هر چه شد فقط بهانه ای بود برای ایجاد حس عاشقی در غزلی که به جز قافیه خیلی چیز ها را باخته است اما خودش به لحاظ ماهوی اهمیتی در داستان ندارد یا دست کم این اهمیت برای من مخاطب ساخته نشده است. جدای از این در مورد زبان متن حرف و سخن بیشتر از این هاست: موقع تماشای کار به این مساله فکر می کردم که کاش به جای واج آرایی، سجع و قافیه ی متن بیشتر می بود. می دانیم که سجع در لغت همان آواز کبوتر است! و سجع در زبان غزل شاید پل ربط میان غزل و کبوتر را به نحوی ظریف تر نشان می داد.

3. کارگردانی کار در قیاس با «نارنجیغ» چند گام به جلو محسوب می شود. غزل طرح داستان را با کلامش روشن می کند و پرنده با نقاشی اش. این دو در یک نقطه به هم می پیوندند تا جایی که نشود فهمید کدام حکایت برای کدام یکی است. تنها یک نکته در مورد پایان بندی به نظرم قابل توجه است: من فکر می کنم ایجاد حس برانگیختگی احساسی برای تماشاگر در درجه ی اول به عهده ی متن و بعد به عهده ی بازیگر و نحوه ی انتقال آن حس و دیالوگ (یا مونولوگ) است. اما در پایان بندی دقیقا همان جا که داستان قرار است به اوج خودش برسد موسیقی پر تنشی شروع می شود و اوج می گیرد. برای من این موسیقی با همه ی زیبایی اش چیزی مثل کشیدن ماژیک شبرنگ روی یک متن بود. انگار کارگردان به متن و بازیگرش اعتماد نکرده و خواسته تمام زورش را در پرده ی آخر بزند.

4. در مورد بازی ها با احترام به تلاش هر سه عزیز و انرژی شان روی صحنه فکر می کنم آزاده مشعشعی ستاره ی اجرا بود. اصولا انتخاب یک نقش مونوتن سختی کار بازیگر را چند برابر می کند. این که بدون برون ریزی حس نقشت را انتقال بدهی کار ساده ای نیست. معمولا نقش های شلوغ تر و پر اکت تر بهتر دیده می شوند. بازی خوب خانم مشعشعی به فرشته آلوسی هم کمک کرد تا متوازن تر نقشش را ایفا کند.

5. قایقانع نمایش خوبی است. کاراکترهای حاضر و غایبش همگی به درستی تعریف شده اند و به جز مواردی معدود و قابل اغماض (مثل دوستان سه میمی که شاید فقط به خاطر بازی زبانی اش وارد ماجرا شدند یا صحنه ای که در مورد نیما پیش از این گفتم) کاراکتر اضافی و اطلاعات بی جهت به مخاطب نمی دهد. بچه های روژدا دو تجربه ی موفق و مورد قبول مخاطب را از سر گذرانده اند و برای کار بعدی شاید دیگر صرفا چند نقد و نظر مثبت و اجراهای خوب برایشان نمره ی مثبت محسوب نشود. به امید درخشش همه ی دوستان عزیز در کارهای بعد


پ.ن: رفقا اون چیزایی که بالا گفتم نظر بی تعارفانه و رسمی من بود. نظر بی تعارفانه و غیر رسمی من هم این که دم همگی گرم :) منتظر متن تازه و اجرای تازه ایم بچه ها.
۱۱ دی ۱۳۹۴
شاهین جان سپاس از نقد موشکافانه شما
۱۲ دی ۱۳۹۴
محبت داری بهراد عزیز ممنون بابت وقتی که گذاشتی برادر
۱۲ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید