در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | احمد محمدتبریزی درباره نمایش ترور: مرض خنده! یک: با دوستی رفته ام سالن اصلی تئاتر شهر "ترور" ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:47:04
مرض خنده!
یک: با دوستی رفته ام سالن اصلی تئاتر شهر "ترور" ببینیم. نمایشی با موضوع ضربت خوردن حضرت علی؛ درباره یک واقعه تاریخی سنگین و مهم. خودم را برای تماشای یک نمایش سنگین، عمیق به همراه تماشاگران فهیم آماده کرده ام.

دو: چند دقیقه بیشتر از نمایش نگذشته که مردهای پشت سرم بانمکی شان گل می کند و تکه هایی را در حد بچه های دهه هفتادی می اندازند و میخندند. کمی بعدتر دخترهای کناری ام بلند بلند به دیالوگهای جدی شخصیتها میخندند و وقتی کارگردان با ایده های بچگانه اش ارزش کار را پائین می آورد و جای یک نمایش ثقیل اثری سخیف جلوی چشمانت می گذارد سالن شبیه سالنهای تئاتر آزاد می شود. بازیگرها چپ میروند همه میخندند، راست می روند همه میخندند و دیالوگ میگویند قهقهه می زنند.

سه: بارها شاهد خندیدنهای بدون مورد و دلیل تماشاگرها هنگام اجرای یک کار بوده ام اما این بار این خندیدن ها در حد فاجعه بود. هنوز هم نمی فهمم گفتن "دروغ نگو" مگر تا چه اندازه می تواند خنده دار باشد که صدای خنده بعضی ها را انقدر بلند میکند! یا نه، شاید ما مرض داریم؛ مرض خنده!
گاهی خنده های برخی از تماشاگران محترم در هر نمایشی آدمو به جنون می رسونه!
۱۷ دی ۱۳۹۴
من آخرین شب این کار تونستم این اثر رو ببیتم.واقعا در تمام نمایش فقط خواستم سالن رو ترک کنم اما صبر کردم .اون قسمت مسخره وسوسه ....شوخی با مادر ابن ملجم به سخره گرفتن یک همچین جریانی واقعا برای من فقط جای تعجب داشت.این تلفیق عصر مدرن و ساعت و کراوات با زمان علی و مرادی این ترکیب گویش فارسی اعم از شوخی و ضرب المثل و ناسزا با صحبت کردنهایی به سبک اعراب مثلا!
حیف از اساتیدی که اسمشون در این کار آورده شد!! من متاسفانه بسیار زیاد در طول نمایش یاد کارتن اسکار افتادم بعد تازه یادم می افتاد کجا هستم و به چه امیدی آمدم!!!
۳۰ دی ۱۳۹۴
بخشیش تقصیر متن و خود کارگردانه که کمدی رو واقعاً به نیت لودگی و سرگرمی نامرتبط به باقی بخش‌ها به کار می‌بره.
۰۴ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید