پاریس پایتخت مدرنیته نام اثری از دیوید هاروی من این اجرا رو و متن اجرا رو دوست داشتم چرا که به نظرم در سبک خود موفق عمل کرد موقعیت جغرافیایی داستان که همان پاریس است تاکیدی بر مدرن بودن قضیه و روایت دارد من اینطور فهمیدم منتقد و مترجم قاتل نویسنده است نویسنده با نوشتن ایده اش و مصلوب کردن ایده اش در قالب اثر قاتل ایده ای است که زاییده روحش است قاتل فرزندش و شوهر نویسنده مالک زور و اسلحه و ثروت منتقدین و مترجمین به استخدامش در می آیند تا با نقد اثر اقدام به قتل نویسنده ای کنند که خود قاتل ایده هایی است که حاصل رابطه او و مرجع قدرت است و .... خیلی بیشتر که فکر کنم باز می تونم بیشتر برداشت کنم و این جنبه ارزشمند کار است که به فکر وا میدارد و فکر بیشتر منجر به برداشت های بیشتر می شود اما این اجرا برای کسی که بخواهد با معیارهای کلاسیک و رئال یا حتی سورئال به قضیه نگاه کند یا برای کسی که خسته است و نخواهد به مفاهیم اجرا فکر کند بسیار خسته کننده و مشمئز کننده خواهد بود.
نکته ای که خیلی اذیتم که تهویه بد سالن بود که تقریبا به همه حس خواب آلودگی دست داده بود البته می شه از جنبه مثبت هم به این قضیه نگاه کرد و بگیم این خواب آلودگی خودش تشدید کننده فضای داستان که چیزی بین کابوس و واقعیت است بوده.