در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شمس: درهایی به حیاط/ت ی دیگر:سهراب سپهری و عباس کیارستمی نوشتن از میراث
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:49:33
درهایی به حیاط/ت ی دیگر:سهراب سپهری و عباس کیارستمی

نوشتن از میراث هنری عباس کیارستمی در این فضای هیجان زده و احساسی پس از پریدن او از دیوارها،حالا که دیگر او را از دست داده ایم، هم چنان بسیار نیازمند فاصله گیری از این جو غالبی است که عموماً پس از مرگ هنرمندان فضای فکری جامعه ی ما را در واکنشی آنی و زود فراموش شونده در بر می گیرد...حالا که کیارستمی را به خاک سپرده ایم و او برای همیشه رفته است،با همه ی کینه ها و حسادت هایی که مانع از دیدن درست کارش می شد،حالا در انتظار لحظه ای ایستاده ایم تا دوباره به دور از هر چیز سیر تحول فکری-هنری اش را در تبارشناسی اندیشگی،و شکل گیری آن را در هنرهای مختلف از منظری کاملاً متفاوت دنبال کنیم...

نمایشگاه عکس های کیارستمی ،بیش از سی سال از آثارش،در گالری بوم که شش دوره از کارهای او،سفید برفی،راه ها،مهتاب،درها و یادها ،دیوارها و پنجره رو به حیاط او را در بر می گیرد،به خوبی روند تطور اندیشه و نگاه کیارستمی را در آثارش نشان می دهند...عموماً درباره ی تبار اندیشگی او در نگاهش به جهان و طبیعت،ناگفته های بسیاری هست...کیارستمی برای سال ها از منظر هستی شناسی و نگاه تصویری به جهان در عکاسی و قاب بندی سینمایی خود متاثر از سهراب سپهری باقی مانده بود.نگرشی که از سوی دیگر، ریشه در تصویر سازی هایکوهای ژاپنی و گونه ای منطق کسر کردن ملهم از «ذن بودیسم» داشت...به طور خاص کیارستمی یکی از معدود ... دیدن ادامه ›› کسانی است که پیشنهادهای نقاشانه ی سهراب سپهری را برای هنر معاصر ایران جدی گرفت و شاید تنها کسی که کار سپهری را از منظر تصویر و نگاه هستی شناختی او در عکاسی و قاب بندی عناصر و مولفه های سینمایی خود ادامه داد...به وِیژه تاثیر پذیری او از مجموعه ی «تنه درختان» سپهری به وضوح در بسیاری از عکس های طبیعت و درختان و اثر او درباره ی باغ ایرانی قابل مشاهد است...کیارستمی در آثار خود در مورد طبیعت و راه ها تا حدود زیادی متاثر از کشف کردن فضا-نگاه درختان منتزع شده ی سپهری است،البته در بعضی از آثار به تکثر شاخه ها نیز روی می آورد که از این جهت شباهتی چشم گیر با کارهای ابوالقاسم سعیدی دارد و هم چنان تداخل فضاهای مکرر درختان و تهی برف را به تصویر می کشد....

اما شاید مهم ترین اتفاق آثار عکاسانه کیارستمی در مجموعه ی درها و یادها و دیوارها و پنجره هایی رخ می دهد،که بالاخره باز می شوند ..از جهت سیر فکری و توجه به کشف مفهوم «خارج»در آثار کیارستمی مجموعه های درها دو رویکرد کاملاً متفاوت و دونگره ی در تقابل با هم را شکل می دهند...از سویی با درهای قفل شده ی قدیمی روبروییم که گویی برای ابد بسته مانده اند و از سوی دیگر در میانه ی این آثار و این درهای بسته شده ی سنت که برای همیشه در گذشه متوقف و بی تغییر مانده اند،درهای باز ،در-پنجره های گشوده بر درخت ها و باغ های سبز،درهایی که نشان گر رفتن به سمت خارج اند، ظهور می کنند...از منظر تبارشناسی اندیشه ایرانی کیارستمی سرانجام در آخرین پیچش های خود موفق می شود که تعدادی از این درها را باز کند...این همان سیر و گسترش میراث فکری مسدود مانده ی ایرانی به سوی چیزی دیگرگون و متفاوت با پیش است...در این میان دیوارها نیز به مثابه لحظه ی شگفت تجلی ظهور می کند:افتادن سایه درخت بر دیوار یا روح درخت بر آن، که سبب رویش بوته هایی از درون آن شده است... کیارستمی از دیوار مرده درخت می رویاند...این استحاله درونی و از داخلِ دیوار به چیزی دیگر یا «گیاه شدن دیوار»پدیده ای است که افقی ورای انسداد جریان حیاتی اندیشه را می گشاید....یا دیوار آبی رنگ،دیواری که با نفوذ رنگ آبی در خود ،آب را قاب گرفته و از ماهیت دیوار بودن تهی شده است ...از سوی دیگر، عکسی بسیار مهم و اثر گذار از گربه ای وجود دارد که از کنار دیواری می گذرد و در آن دیوار لوله ی فاضلابی وجود دارد که در فاصله ای از گربه در بالای دیوار واقع است...این در حقیقت «ریزومی»(rhizome) است که نوعی «خط گریز» یا راه فرار را برای گربه گیر افتاده بر زمین تدارک می بیند...اگر در داستان های کافکا این موش ها هستند که برسازنده ی نقب ها و ریزوم های اند،در این جا این گربه است که ناگهان در ارتباط با یک ریزوم جدید برای بیرون رفتن از بن بست قرار می گیرد،زاویه نود درجه ای گربه با لوله این نوید را می دهد که او برای یافتن ریزوم باید مسیرش را عوض کند...در هر سه مورد ذکر شده ی اخیر کیارستمی سه شیوه ی متفاوت خارج شدن از انسداد وجودی را می یابد...:در-پنجره های باز به سوی باغ و بیرونی رها،دیوارهای سبز شده از روح درختی، و لوله ی گریز درون دیوار...

داریوش شایگان در کتاب «در جستجوی فضاهای گم شده»،صرفاً به درهای بسته ی آثار کیارستمی اشاره می کند،آثاری که هنوز نتوانسته اند به گشایش و کشفی برای هنرمند برسند:«این درها،شاهدانی خاموشند بر آن چه در حضورشان گذشته:گام های مردّدی که گردشان پرسه زده،بی جرات یقینی که از آستانه عبورشان دهد»(شایگان،1392: 172).شایگان در تحلیل خود صرفاً بر مجموعه ی "درها و یادها"تکیه می کند،اما برای فهم دقیق پیش روی فکری هنری مند تمرکز بر این مجموعه کافی نیست،در حقیقت در مجموعه ی«پنجره رو به حیاط » است که در می یابیم کیارستمی می خواهد افقی دیگر را بر این درهای بسته بگشاید:پنجره هایی به میوه ها،گل ها و مناظر حیرت از دیدن چیزی که نادیده مانده است...در این جا گل میخ های درهای بسته،بدل به گل های باز می شوند... کیارستمی سرانجام در پنجره ها و درهای گشوده اش گوشه چشمی به ورای این درهای بسته می یابد،اگر چه نمی تواند مانند سهراب سپهری کاملاً به خلوت درون درها متصل شود، زائر مانده در پس در نیز نمی ماند و مجال دیدن باغ را در «بهار نارنج های کشف»به خود می دهد....
وحید هوبخت و وحید مقدم این را خواندند
نیلوفر ثانی و ابرشیر این را دوست دارند
به به بسیار عالی بود شمس عزیز
مجموعه ی "درها ویادها "در طی سالها جمع آوری شده بنابراین به نظر میرسد هنرمند از جایی به بعد بیشتر بدنبال تکمیل ِ مجموعه سازی از درهای قدیمی ، سنتی و احتمالا از عمارت های متروکه بوده
درعین حال چینش این درها در بخشی از گالری که اتفاقا بشکل دیوار کشی و دالان های بسته ای ست و ورود به بخش ِدرهای رو به حیاط ،جهان متفاوتی را برای بیننده رقم میزند گویی از دالانی تاریک ،قدیمی ،متروک و رو به زوال به وسعتی روشن ، سبز و زنده قدم میگذارد و ناگهان با این تغییر ِمسیر و راه گشایی ِذهنی در مواجهه با بینشی قرار میگیرد که تصویر ها با قاب بندی بی نظیرش به او،پیشکش میکند... آنچنان که بخشی از ذهنیت ِمخاطب با همین مردگی و زندگی، ساخته میشود ..
چشم ها از گل میخ ها و زهوارهای پوسیده و رنگ پریده از قفل های جاخوش کرده به درها به سایه ی درخت روی ... دیدن ادامه ›› دیوار به نارنج های رسیده از نمای پنجره ی گشوده شده ، به شکوفه های بهار نارنج گویی عبور بسمت تغییری ست که نوید بخش بی انکار ِ"پایان شب سیه سپید"ی ست که همیشه در نهادآدمی در جستجوی رسیدن به آن ست ..

۰۱ مرداد ۱۳۹۵
فارغ از نظر شما درباب درب ها بنظرم تحلیل دکترسمیع آذر هم قابل تامل هستش
۱۰ مرداد ۱۳۹۵
مونا گرامی،
سپاس از شما...تحلیل آقای سمیع آذر واجد جنبه هایی از تعریف هنر و به چالش کشیدن مرزهای هنر در این آثار است.ایشان به جنبه های نوستالژیک و نمادین درها اشاره می کنند که به نظر نمی رسد کیارستمی چندان قصد برجسته کردن آن را داشته باشد...در هر حال تحلیل ایشان ارزشمند است،اگر چه شخصاً تحلیل بنده از این درب ها متفاوت است...این درب ها از جهتی بسیار حائز اهمیت اند که به گونه ای نمایان گر ارتباط مسدود شده ی ما با سنت گذشته است...به باور من درب ها علی رغم شباهت شان یکسان نیستند...برای مثال در بعضی از این درهای قفل شده، قفل های جدید و مدرن افزوده شده است...این ها از منظر اندیشگی و نشانه شناختی همه قابل تامل اند...این از چشم انداز هنرمند-تفکر(artist--thought)بدین معناست که این درها خود کیارستمی اند یا اساساً خود وضعیت اندیشه ی ایرانی در فضای مابین(in-between)درها...چرا که «در» نه به درون تعلق دارد نه به بیرون و این موقعیت مرزی خود اندیشه است...رابطه ی اندیشه ی ایرانی با گذشته ی خود(درون)و فرهنگ غربی (بیرون)...این درب ها از جهتی خود ما هستند که فکر می کنیم:در کجای اندیشه ایستاده ... دیدن ادامه ›› ایم؟...
به نظرم درب های کیارستمی حرف های بیش تری از تحلیل های صرف هنری از آن ها، دارند...دیدگاه شایگان نیز تا حدودی بر این موقعیت اندیشگی تاکید دارد و از این جهت به نظرم رابطه ی هنر و فلسفه را در درب ها برجسته تر می سازد،اگر چه باز هم این تحلیل به نظر بنده نابسنده است،...

باز هم ممنون از شما و مشارکت فکری تان....
۱۰ مرداد ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید