جناب رحمانی عزیز ، این تصویر و نوشته ی زیبای شما همان دافعه نمایشنامه هیپولیت را برایم تداعی کرد ،در واقع ضد آن بود،انجا که عشق، متکبرانه توسط هیپولیت پس زده و تحقیر میشود و این پرهیزکاری تا حد افراط گونه ستایش میگردد، به خصوص در دیالوگ پایانی متن نمایشنامه
البته شاید منظور شما این نبوده ،من اینطور برداشت کردم
درود بر شما
جناب رحمانی گرانقدر،سالار نیک سیرتان،بی اغراق ،نگاه شما نه تنها به هنر تئاتر، بلکه به انسانها و جهان پیرامونتان چنان سرشار از زیبایی و وجودتان چنان سرشار از پاکیست، که انسان را به حسرت وامیدارد ،حسرت چون شما بودن چون شما دیدن و زندگی کردن
ای کاش بیشتر بودند چون شمایی در این دنیای پر از خشونت و ویرانگری،پر ازدروغ، ریا ،بخل و غضب....
امید که نزدیکان قدر گوهر وجودتان را بدانند
درود بر شما ،مهرتان افزون و حضورتان مستدام