((مرگ زمان و زبان/زوال رویاها در روزمرگی))
خانه ی ابری، نمایشی کارگاهی است که با پرداخت زیبایی شناسانه ای در سطح فرم و محتوی به مقوله ی روزمرگی و رویاهای نامحقق انسان های تحت انقیاد این شرایط می پردازد.
آدم های نمایش خانه ی ابری، در محیطی شبیه پادگان/کارخانه/زندان محصورند و محکوم به تکرار اموراتی هستند. زنان و مردان صبحگاه برمی خیزند،جای خواب شان بر می چینند، پوتین هایشان را می پوشند و بر سر خط تولید صنعتی تمام روز کار می کنند در حالی که رادیویی اخبار برایشان پخش می کند.
هر کدام از آنها به ظاهر تمایزاتی در شخصیت و خواسته هایشان دارند اما در نهایت تحت شرایط مشترک روزمره در بی تفاوتی نسبت به وضع موجود و تکرار شوندگی ،همسان هستند و به فردیت اصیل و نجات دهنده ای دست نمی یابند.
در ظاهر ناظری تحت عنوان فرمانده/کارفرما/زندانبان از بالا بر آنها حکمرانی نمی کند. به نظر می رسد این آدم ها تمامی دستورات، فرمان ها و ضوابط را درونی کرده اند و به طور اتوماتیک از آنها تبعیت می کنند و در چهارچوب آن عمل می نمایند.حتی در مواردی یکدیگر را از چیزهایی منع و سانسور می کنند..مثلا از همان ابتدا طرح موضوع "زمان"،جز خطوط قرمز بوده است.این آدمها برده های نظام تولید سرمایه دارانه و مصرف گرایی هستند که میان مایگی،عدم پرسشگری،تن دادن مکانیکی به روزمرگی(وضعیت موجود) جزو ارکان هستی شناختی اش تلقی می شود.
شاید ادراک زمان و نگرانی از گذر آن تهدیدی مرگباری برای آفت روزمرگی
... دیدن ادامه ››
است چه بسا این آگاهی ، افراد را به برخواستن بر علیه وضع موجود ترغیب می نماید بنابراین بایستی به طور سیستماتیک تابو تلقی شود !!
به زودی نقش رسانه (رادیو) و خبرهای تکرارشونده اش بر خلاف نقش حقیقی آن(اطلاع رسانی و آگاهی بخشی) در کنترل و شکل دهی فضای ذهنی و زبان آدم ها و در نهایت مسخ آنها عمل می کند.خوراک تکرار شونده ای که بخش هایی از گفتار روزمره ی آحاد جامعه را شکل می دهد و البته جنبه ی هشدار دهنده و بیدارکننده ای ندارد و توده شنونده صرفا موضوعات پخش شده را بر اساس مذاق خود می تابانند. حتی زمانیکه درباره ی رژیم های فاشیستی مطالبی پخش می شود آنها موضوع را به رژیم غذایی تغییر می دهند .. حرف ها و اطلاعات بی مصرف را طی روز نوشخوار می کنند بدون آنکه به واقعیت و عمق مطالبی که می گویند آگاه باشند و یا زیست شان کرده باشند در ادامه ،تکرار خبرها کم کم به زوال(حذف) و فروپاشی ساختار جملات در سطح زبانی و متعاقبا به اضمحلال ارتباط طبیعی گفتگو بین افراد می انجامد...جامعه ای که مرحله به مرحله به پس رانده می شود، الکن تر و ترسو تر می شود به طوریکه دایره سانسورش به کلمات روزمره ای چون گوشت/رژیم غذایی /نوزاد گسترده تر می شود.
در این بین آدم ها به خرافه ی دخیل بستن چیزهایی که دوست دارند در هنگام خسوف، در پی تحقق آرزوهایشان در پشت حصارهای زنگ زده فلزی به فریب پوسیده ی دیگری واصل می گردند.قطراتی مدام از سقف چکه می کند و تهدید ریختن آوار سقف هر خوابی را به کابوسی بدل می کند .حتی آوای غمگین دخترکی در ماندگاری زیبایی نور مهتاب چاره ساز نیست.
***
خانه ی ابری نمایشی شاعرانه ، زیبا و تلخی است. طراحی خوبی دارد بازیگران مسلط و در هماهنگی با جوهر اثر حرکت وعمل می کنند.دینامیزم اثر البته نیاز به تنوع و ضرب آهنگ بیشتری دارد .استفاده از موسیقی و آواز کارکردی و تاثیر گذار است.صحنه ی رویای ماه و ایستادن آدمها در پشت حصارها بسیار شاعرانه و به یادماندنی است. این نمایش به راحتی می تواند یاد آور تجربه ی شخصی ما باشد از حصار سرد و نامریی روزمرگی و از این رو می تواند بسیار منقلب کننده باشد...
همکاری مشترک آقایان احصایی و پورآذری را به فال نیک می گیریم.