باسلام..
ازنظر من داستان شازده کوچولو تنهایی آدم ها و گره خوردن اون ها رو به چیزاى مادى و دنیوى نشون میده .
اینکه آدم ها همشون دور خودشون حصارى میکشن و هرکدوم توى کره ى تنهایی خودشون به دنبال چیزایی مثل قدرت ،فرمانروایی،خوش گذرانى و حسرت خوردن،کار کردن و کار کردن و...میگردن .
هر کدوم غرق دنیاى خودشونن و نمیدونن که زندگى اینا نیست.نمیدونن که چقدر تنهان . نمیدونن که زندگى عشق میخواد ، محبت میخواد (کودک بودن)میخواد..
آدم بزرگا واقعا همه چیزشون پیچیده و در عین حال پوچِ.
آدم ها گم شدن ..توى شلوغى دنیا .. توى پول،توى قدرت،توى خودپسندى.
ادما دیگه مثل بچه گیا شاد نیستن ، پى آرزوهایی که واقعا قلبشون میخواد نمیرن ،اونا شدن ادم آهنی هایی که مدام دور خودشون میچرخن ..غمگین...کارمیکنن وکارمیکنن...
فرشته(شازده کوچولو)دختر جوانی هست که دلش نمیخواد مثل بقیه ى آدما زندگى کنه ،دلش نمیخواد تنها باشه ..
میخواد عاشق باشه،میخواد قلبش
... دیدن ادامه ››
رو دنبال کنه ، نمیخواد که ماشین وار زندگى کنه ؛پس باید شجاع باشه و از قلب خودش پیروى کنه و از قلب خودش پیروى کردن یعنى مقابل بقیه ایستادن ،یعنى برخلاف موج حرکت کردن ..یعنى دونستنِ اینکه باید "بها"بپردازه ...
مثل شازده کوچولو..که بهاش گذشتن از عشق و گذشتن از جونش بود..
فرشته باید بهاى این متفاوت عمل کردن رو بده..
شاید بهاش گذشتن از خیلى چیزا باشه...
شاید بهاش گذشتن از عزیزان باشه ..
همون طور که شازده کوچولو عشقش رو از دست داد..
شاید هم بهاش جون و روح آدم باشه ..
مثل شازده کوچولو..