در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده گروه اجرایی درباره نمایش باغبان مرگ: فرامتنیت و باغبان مرگ با لهجه هلندی لیلی فرهادپور محمد چرمشی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:57:50
فرامتنیت و باغبان مرگ با لهجه هلندی

لیلی فرهادپور

محمد چرمشیر زیاد نمایش‌نامه نوشته و تقریبا روی دست او نمایش‌نامه‌نویس نداریم، اما «باغبان مرگ»‌ش یکی از نمایش‌نامه‌های به‌یادماندنی اوست. آروند دشت‌آرای هم یک کارگردان جوان و خوش‌ذوق است، آتیلا پسیانی هم که یک بازیگر قَدر است و مارین ون هولک یک بازیگر جوان بااستعداد هلندی که فارسی را عین بلبل حرف می‌زند. جمع همه اینها کافی است که یک نمایش را با ویژگی همراه کند. نقد و تحلیل این نمایش باشد برای منتقدان، چراکه برای من ویژگی‌های فرامتنی در این نمایش بسیار پررنگ‌تر بود. نمایش دو شخصیت دارد: آرنولد کرامبرگ، قاتل زنجیره‌ای انگلیسی که باغبان بوده و 25 زن را با مسموم‌کردن آنها کشته و قرار است دو هفته دیگر اعدام شود و تریسی کندی، خبرنگار زن جوان آمریکایی که بسیار جسور و تنها خبرنگاری است که توانسته امکان مصاحبه با این قاتل زنجیره‌ای را به دست بیاورد. جسارت، شهامت، تیزبینی و هوشمندی این خبرنگار برای من که روزگار عمرم را در این شغل سپری کردم، همذات‌پنداری قوی‌ای را به‌همراه داشت. نه‌آنکه مدعی داشتن تمام این خصوصیات بوده باشم، بلکه این خصوصیاتی است که آرزوی داشتنش را برای همه روزنامه‌نگاران زن دارم. پینگ‌پنگ گفت‌وگو بین این دو کاملا براساس ... دیدن ادامه ›› یک مصاحبه ناب ژورنالیستی تنظیم شده است؛ وقتی تو به‌عنوان روزنامه‌نگار در مقابل یک سوژه خاص و بسیار سخت قرار می‌گیری و گاهی کم می‌آوری و گاهی طرف را مغلوب می‌کنی، خبرنگار از قاتل می‌خواهد که خودش را تعریف کند، قاتل می‌گوید: «من نمی‌‌توانم خودم را در یک جمله تعریف کنم» و خبرنگار ظاهرا از خیر این سؤال می‌گذرد، اما باز به سراغش می‌آید، اما با کلماتی دیگر «می‌پرسم، رها می‌کنم، ولی جایی دیگر دوباره سراغش را می‌گیرم!»قاتل یک باغبان انگلیسی است پر از عقده ادیپ که مادرش با لکه چربی روی لباس همان‌طور برخورد می‌کند که با دیدن انگشت ششم روی دست بچه‌اش و خبرنگار، زن جوان سخت‌کوشی است که معتقد است «ما باید مرتب خودمان را به مردها ثابت کنیم». یکی انگلیسی است و دیگری آمریکایی. تفاوت فرهنگی این دو برای ما ناشناخته است. هرچقدر هم در دیالوگ‌ها توضیح دهند، برای مخاطب فهم این تفاوت فرهنگی سخت است. آروند دشت‌آرای این نمایش را سال ٩٢ در سالن شمس مؤسسه اکو روی صحنه برده بود. خودش می‌گوید چون در آن سال دیده نشد، تصمیم گرفتم دوباره این نمایش را کار کنم. اکنون کارگردان همان کارگردان است، متن همان متن است و بازیگر مرد همان بازیگر، اما همه‌چیز فرق کرده است. کارگردان پخته‌تر شده و اکنون با داشتن یک بازیگر خارجی که فارسی را خوب بلد است حرف بزند و تمام اکسیون‌گذاری‌ها را در زبان فارسی می‌شناسد، ویژگی‌های فرامتنی را به این نمایش تزریق کرده که آن را شاخص می‌کند. انگلستان در لندنش شاهد لهجه‌های متفاوت است اگرچه لهجه رسمی و لهجه طبقه بالا را دارد، اما مهاجران در این صد سال بالاخره به لندن‌نشینان یاد دادند لهجه‌های متفاوت را بپذیرند، اما یک انگلیسی که به انگلیسی‌بودن خودش بنازد، دیگران و به‌خصوص آمریکایی‌ها را تحقیر می‌کند؛ عین کاری که ما با ترک‌ها و لهجه‌شان می‌کنیم و بودن مارین در این نمایش‌نامه توانسته است کاملا لهجه او را در هنگام فارسی صحبت‌کردن که یک لهجه خارجی است، در خدمت نمایش و متن درآورد و کارکرد بسیار مثبتی یافته است. جالب آنکه آروند دشت‌آرای چندی پیش نیز پروژه بینافرهنگی «درباره تصویرت از من تجدیدنظر کن» را با بازیگران غیرایرانی در تئاتر شهر روی صحنه برده بود و از این امکانات بینامتنی و فرامتنی با هوشمندی بهره برد. نمایش «باغبان مرگ»، نوشته محمد چرمشیر و به کارگردانی آروند دشت‌آرای، از تولیدات پیشین کمپانی هنرهای اجرائی ویرگول، در دی‌ماه در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است. در دوره جدید اجرای «باغبان مرگ»، آتوسا قلمفرسایی، طراح لباس، فرهاد فرونی، طراح گرافیک و آروند دشت‌آرای، طراح صحنه هستند.



http://sharghdaily.ir/?News_Id=111068
Mandana Motaei و محمدرضا دانش این را خواندند
امیرمسعود فدائی، پانته آ قدسی و nahid jamshidi این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید