با رشد کمّی بی حد و حساب تماشاخانه های خصوصی در سالهای اخیر این ذوق و امید در من و امثال من که مخاطب نیمه حرفه ای هنر نمایش محسوب می شویم پدید آمده بود که تکامل و باروری هنر بی مانند تئاتر در مملکت ما سرعتی دو چندان به خود خواهد گرفت و افزایش تعداد مخاطبان و گسترش دایره علاقمندان می تواند به غنی تر شدن تجربه های ما از این هنر بینجامد اما...
آنچه که در عمل اتفاق افتاده بی گفتگو، صرفا افزایش کمّی و آماری و عددی نمایش ها، پر زرق و برق شدن حواشی(تبلیغات، عکاسی، کلیپ و....) و به کنج بی اعتنایی رفتن متن و محتوای نمایش هاست.
خوب به خاطر دارم در بازه زمانی 7،8 سال قبل که بیشترین اجراهایی که می دیدم در سالن های معروف تئاتر شهر، وحدت و حافظ و... اینها برگزار می شد کمتر از دیدن نمایشی احساس غبن و زیان می کردم. گروهها حرفه ای تر به نظر می رسیدند و در حجم زیادی از کارها کاملا پیدا بود که ماهها و حتی شاید چند سال صرف نگارش و تمرین پر زحمت برای اجرای نمایش شده ولی آنچه که خصوصا در این دو سه سال اخیر به تماشا نشسته ام با تأسف فراوان هر بار به میزان ناامیدی و یأس من در مواجهه با پدیده نمایش در ایران افزوده است به طوریکه معیارهای ارزیابی کیفی و شخصیم هم به کلی به هم ریخته است و تمام تجربه ها و لحظه های خوب و ناب
... دیدن ادامه ››
مرا نیز پس زده است.
دیشب با رفیق همیشه همراه تئاتریم کامبیز به تماشای نمایش دستگاه نشستم و از دیدن جمعیتِ کمِ حاضر در سالن کمی جا خوردم. امیدوار بودم با اطلاعات نسبی از پس زمینه کار در خصوص دانتون و انقلاب فرانسه از افکاری که گذشت کمی رهایی یابم ولی زهی خیال باطل...
معجونی که عبارت بود از یک ساعت حرکات و اکت اسلوموشن با گفتگوهایی بی روح که بیشتر به پراندن جملات بی معنی و گیج و مغشوش می ماندند که همراه می شد با بی حالی و ضعف و استیصال فراوان بازیگران که البته این متن ضعیف و سردرگم هم نمی توانست به آنان در بروز خود مجالی دهد تا منِ تماشاگر نیز امکان درک و باور جهان پیرامونی اثر را داشته باشم. فقط یک احتمال باقی می ماند و آن اینکه آفرینندگان این دست آثارِ بی حال و کم اثر که بخش قابل توجهی از نمایش های سالهای اخیر را در بر می گیرد در هنگام خلق و ایجاد اثر به طور کلی از مقوله تماشاگر و مخاطب و رنجی که از دیدن و تجربه کردن این دنیای بی رنگ می برد فارغ و آسوده اند و در فضایی آبستره ، مجرد و کاملا منقطع از مخاطب به "تولید" اثر سرگرمند.
همه افسوسم اما از دست رفتن تدریجی همه آن حال و هواها و تجربه های ناب سابق است ولی هنوز دلم میخواهد به این دوست دیرینه امیدوار باقی بمانم... نقد بی تعارف و صادقانه مرا تحمل می کنید.