تو.... بهار....
از دشت ها گذشت نسیم و تو را چشید
عطر تو را گرفت و به گلبرگ ها دمید
از برکت حضور تو هر روز، روز نوست
فصل بهارم از گل خنده ات رسید
این آفتاب صبح بهاری از آن توست
از مشرق نگاه فروزنده ات رسید
رنگین کمان، طرح لبت موقع سلام
هر گل شکفته شد که دمی چهره تو دید
از شوق تو سخن برآورده چلچله
در چشمه سار و رود طنین تو می تپید
آری به یمن آمدن توست این بهار
تقویم در تمام ورق ها تو را کشید