شاید بشه گفت نگاه نسلی که کودکیش را تو جنگ گذرانده نگاهی متفاوته که نمی تونه تنها فرم گرا باشه و همیشه دنبال جوابهایی هست که وجود نداره کارگردان و نویسنده این کار جز همین نسل است و نگاه دقیقش را روی زندگی یک زن گذاشته و بسیار خوب شخصیتش را به تصویر کشیده و بازی خانم تیرانداز هم به باورپذیر بودن شخصیت کمک کرده اما چه نویسنده چه کارگردان وقتی قصد تصویر کشیدن دنیای مردها و نگاه یک زن به مرد بودن فقط قادر به ارائه یک تصویری کلیشه ای و تکراری شدند تصویری که با دیدنش تماشاگرها لبخند می زنند ولی جدی نمی گیره این ضعف فقط تو قسمتی از شخصیت پردازی مردهای داستان هست تجربه دیدن تئاتر پاره های ساده تجربه لذت بخشی هست و کسی از دیدنش پشیمان نمیشه یک حس گمشدگی جذاب تو داستان هست تقابل زنها در داستان بهتر از تقابل زن و مرد در داستان درآمده حس مبارزه شخصیتهای زن با چیزی که خودشان هم دقیق نمی دونند چیه به شکلی جذاب بیان شده و جاهای بسیاری تماشاگر را درگیر خودش می کنه و مطمئنا خیلی از جاها تماشاگرها با شخصیتهای داستان همذات پنداری می کنند و شاید نگاهی به بودن خودشون بیندازند قسمتهای مینی مال داستان خیلی خوب درآمده و به نظرم هرجا نویسنده شروع به توضیح بیشتر داده از قدرت اثر کاسته شده