شرق دور، شرق نزدیک نسبت به آثار گذشتهی آقای نعیمی، اثری شخصیست و میتوان گفت نقش آقای نعیمیِ نویسنده به آقای نعیمیِ کارگردان میچربد. زیرا برخلاف نمایشهای سقراط و ترور که سرشار از خلاقیتهای نمایشی و کارگردانی بودند، این اثر چنین تجربهی شگرفی را به مخاطبش ارائه نمیدهد.
اگر چه با قصهای چندلایه و مرموز مواجهیم که دیالوگهای اثرگذاری دارد، اما برقراری ارتباط با آنها دشوار است. چرا که با مجموعهای از گفت و شنودها و اکتهایی مواجهیم که در نظر اول ارتباط چندانی با هم ندارند و خسته کننده و مغشوش به نظر میرسند. حس لامکانی و لازمانی که نمایش در صدد شکلگیری آن بود در ابتدا برایم نامحسوس بود و درک اتمسفر نمایش در لحظات انتهایی نمایش برایم میسر شد. بازی ها به جا و پخته به نظر میرسیدند که نشان از تمرینات طولانی مدت گروه هنروران است. بخصوص آقای گودرزی و خانم نوحیان در ایفای نقش خود درخشیدند. علی رغم انتقاداتی که به این اثر وارد خواهد بود، پیچشِ داستانی و همچنین صحنهی پایانی نمایش بسیار دیدنی و حائز اهمیت است.
پس از تماشای نمایش به این موضوع فکر میکردم که کاش آقای نعیمی در اجرا نشدن این اثر توسط سایر کاگردانها ممارست نمیکردند تا در اجرای سایر هنرمندان، بازخوردهای عمومی را مدنظر میگرفتند و شاید در نوشتن برخی دیالوگها و فضاسازیها تجدیدنظر میکردند تا مخاطبان بیشتری را با زبان فصیحتر با خود همراه میکردند.