نظر یکی از دوستانم: از یه جای اجرا شروع کردم گریه کردن.هق میزدم.حس می کردم وقتی یه نفر عاجزه یعنی چی!دیشب خودم حس میکردم هیچ کاری از دستم برنمیاد.چرا نگم چرا نگم؟میگن جوونا چرا معتاد میشن ؟با 10 تومن میتونی بری ایتالیا زن و بچه تو ببینی برگردی.میتونی بری بعترین ساندویچو بخوری.حس کردم اوج عجز یه ادمه.تایم زیادی از کارو گریه می کردم. دوست نداشتم حتی پاشم دست بزنم.دوست نداشتم هیچ کاری بکنم.از دور همه رو نگاه می کردم...