راستش اول از شیوه ی فروش بلیط خوشم آمد. چند وقتی بود که به خاطر مشکلات مالی زورم می آمد تآتر بروم.وقتش را نداشتم که با دقت تاترهای در حال اجرا را جست و جو کنم و بهترینش از نظر خودم را پیدا کنم و مطمئن باشم که پولم حرام نمی شود. کمبود وقت برای پیدا کردن نمایش خوب معضلی شده بود. بعد یکی از دوستان گفت مارکس در سوهو راست کار خودته. نیازی هم به اما و اگر نیست. من از تالار وحدت متنفرم. سیستم طبقه بندی بلیت هایش و این که تو با این که قیمت متوسط به بالایی را برای بلیت می دهی و باز هم جای درب و داغانی را به تو اختصاص می دهند شاکی ام کرده بود.و این سیستم فروش بلیط که آدم 5 هزار تومانی با آدم 25هزار تومانی تفاوتی ندارد علاوه بر تناسبش با موضوع نمایش یک جور احترام خارق العاده به تماشاگر تاتر بود.
خود نمایش هم... گفتن ندارد. رضایت بخش بود. قصه داشت. تاریخ داشت. زندگینامه بود و بزرگ ترین دستاورد این نمایش این بود که به من انگیزه داد تا بروم کتاب نوشته های اقتصادی فلسفی مارکس را بخوانم. کتابی که 2 سال بود که توی کتابخانه خاک می خورد. این که تو به خاطر یک تاتر 80 دقیقه ای انگیزه پیدا کنی که کتاب بخوانی, که به جست و جو بیفتی, به پرس و جو بیفتی یعنی این که آن تاتر خیلی خوب بوده.