هنر بسیار جالب بود.
آقای فرهنگ فوقالعاده بودن و ذرهای حس نکردم که دارن بازی میکنن! انگار که خودشون مارک بودن! از بازی آقای حسینی هم لذت بردم.
انقدر نکته تو دل این نمایش به ظاهر ساده نهفته، که نمیدونم به کدوم اشاره کنم و یا بهتره به کدوم بیشتر فکر کنیم...
مثلا اینکه چه ساده با تلنگری، باقدمتترین دوستیها دچار چالشهای جدی میشن و چه بیملاحظه میشیم وقتی بقیه مطابق انتظار ما رفتار نکنن. تا حدی که همه چیز رو نادیده بگیریم و چشمامون رو روی هر چیز خوبی که پیش از این بوده ببندیم و فقط برنجونیم. این نمایش، خیلی ساده و در قالب طنز، پیچیدهترین ابعاد روابط آدمها با هم رو به تصویر کشید و هر رفتار و جمله رو میشد درک کرد، چون تو زندگی خودمون هم شاهد این موارد بودیم. اینکه بارها مارک، به تابلو گفت آشغال، اینکه در مقابل سرژ، موجودی زنده و مهم در زندگی دوستش مارک رو مورد حمله قرار داد، نشون میداد که چقدر میتونیم بیاهمیت باشیم به مسائلی که برای طرف مقابلمون مهمه! حالا میخواد این مورد مهم، یک فرد باشه یا یک شی...فقط نمیتونیم درک کنیم این ارزش رو و انتظار داریم بقیه هم در همهی موارد مثل ما
... دیدن ادامه ››
فکر کنن...
این تابلوی سفید، یا به قول مارک، این هیچ، چقدر ساده همه رو درگیر کرد،
خیلی وقتها هیچ میشه همه...خوبه که حواسمون باشه و یه کم دقت کنیم!
خوشحالم که یه بار دیگه اعتماد کردم به آقای وحید رهبانیِ کاردان، و هنرشون رو دیدم.