از دور قبل اجرایش مردد بودم برای تماشا! که نکند اثری درخور الهام کردای نازنین نباشد، و ناراحت سالن را ترک کنم، و مدام میپرسیدم که اگر تئاتر خوبی
... دیدن ادامه ››
از کار درآمده،چرا مثل نمایشهای تجاری ضعیف اخیر سریع فروشنمیرود و سروصدا نمیکند؟
اما اجرا (خوشبختانه) اینقدر تمدید شد که در هفته پایانی، بالاخره باخودم کناربیایم که ببینم اگه بمیری، چه میشود؟!
فلوریان زلر خوب مینویسد!در این شکی ندارم. فضای زندگی زناشویی و افت و خیزش را هم خوب میشناسد! اما من یکی از دیدن خیانت و بحران میانسالی و عاشقی در سن بالا برای تجربه ی نوعی زیستن خارج از قاعده، خسته شده ام. اینقدر این سبک زندگی را در اجراها میبینم که گویی خودم، مردی/زنی هستم در آستانه فصلی سرد(!) که برای فرار از آن، تجربه دل باختن به دلبرکی جوان را با پوست و گوشتم داشته ام. برای همین آنچه که میترسیدم اتفاق افتاد، و متن (علی رغم زیبایی اش) برایم چیز جدیدی نداشت.
الهام کردا، مثل همیشه، زیبا، بی نقص و اعجوبه وار است! کاش میشد در تمامی نمایشهای او از همین تکنیک آینه مورب استفاده کرد تا مشخص شود او با تمامی اندامش و در تمامیزوایا مشغول هنرمندی است. در این اجرا هم مانند “زبان تمشکهای وحشی” در اوج زنانگی است، چه در بیان و چه در حرکات. به عنوان نمونه توجه شما را به فرم ساده و درعین حال به شدت زنانه او جلب میکنم، وقتی که در یکی از صحنه های پایانی جلوی دکور می ایستد و کمد را میبندد...
رضا بهبودی هم یکی از عالی ترین اجراهای خود را روی صحنه خلق کرده. صدای او، به همراه نوع بیانش، طوری که انگار متن آن چیزی است که او در لحظه خلق میکند، و نه آنی که در نمایشنامه قید شده، ویژگی منحصر به فرد خود اوست.
دکور و لباسها را هم به شخصه بسیار دوست داشتم؛ ساده، خلاقانه و توأمان زیبا!
برای من و برخلاف تصورم این ۹۰دقیقه، مجموعا لذت بخش بود، خصوصا لذت از میزانی که به شعور ما مخاطبین احترام گذاشته شده بود و در هیچ عنصری از اجرا کم گذاشته نشده بود! مدام به این فکر میکردم که پس چرا این اجرا با این نقاط درخشان، مانند خیلی از تئاترهای تجاری ضعیف سروصدا نمیکند؟