در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | راضیه فیض آبادی درباره نمایش داستان تاسیس: این یک شازده‌کوچولو نیست! اگر می‌خواهید به این فکر کنید که زبان، چگ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:27:47
این یک شازده‌کوچولو نیست!

اگر می‌خواهید به این فکر کنید که زبان، چگونه می‌تواند یک اسطوره، قهرمان یا شخصیت محبوب‌تان را به یک کاراکتر معمولی، ... دیدن ادامه ›› خیلی خیلی معمولی تبدیل کند، پیشنهاد می‌کنم این تئاتر را ببینید. اگر شازده‌کوچولو را دوست دارید یا شازده‌کوچولو برایتان یک قهرمان است که از سیاره B612 به زمین آمده است و با نگاه زیبایش در متعارف‌ترین و معمولی‌ترین مناسبات جهان‌تان، اما و اگر می‌کند و به دنبال آن یادتان می‌آورد که زمین می‌توانست جای بهتری برای زندگی کردن باشد اگر ساکنانش کمی شبیه شازده‌کوچولو ‌بودند، با دیدن این نمایش غمگین می‌شوید؛ در همان زمانی که دارید از تهِ دل می‌خندید. غمگین می‌شوید و تا چند روز شاید غمگین بمانید که چرا شازده‌کوچولوی قهرمان‌تان وارد معامله‌ی خرید یک حمام قدیمی شد که می‌خواهند به جایش یک مگامال بسازند.
داستان از جایی شروع می‌شود که شازده‌کوچولو از سیاره‌اش به زمین می‌افتد و این بار نه از قضا، بلکه با برنامه‌ریزی وارد یک حمام قدیمی تهران در سال 1397 می‌شود، چرا؟ چون دنبال خشت اولش می‌گردد چون شنیده است «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می‌رود دیوار کج». از همین‌جا پای زبان به داستان باز می‌شود، زبان در فرم ضرب‌المثل‌ها، کنایه‌ها و استعاره‌های زبانی بازنمایی می‌شود. خاستگاه آن‌ها، تجربه‌های زیسته، داستان‌های تاریخی و پس‌زمینه‌های فرهنگی است که گویشوران زبانی لزوما از سیر تاریخی و تکوینی آن آگاه نیستند و شاید از همین روست که دلالت آنها در هر زمان ودوره‌ای، تغییر ماهیت می‌دهد؛ آن‌چنان که در نمایش «خنده بر هر درد بی‌درمان دواست» به هجوآمیزترین شکل ممکن در نسبت با پس‌زمینه‌ی فرهنگی خود به کار گرفته می‌شود.
اگر از اندیشه‌ی فوکو برای خوانشِ نمایش وام بگیریم باید از نقش گفتمان سخن بگوییم، گفتمان در آرای فوکو نمایانگر تبیین زبان در ورای جمله، کلمات و عبارات است. او آن را در علایم و کنش‌های غیرکلامی و تمامی ارتباطات میان افراد، جست‌وجو می‌کند. این موضوع در نمایش به خوبی بازنمایی شده است، برای مثال در صحنه‌ای از نمایش، وقتی حمومی با ژست مخصوصی می‌گوید «بفرمایید!»، تماشاگر از این‌ کنایه «زحمت را کم کنید» برداشت می‌کند یا هنگامی که در ابتدای ورود شازده‌کوچولو، حمومی او را تنها با تغییر لحن، «شااازده» خطاب می‌کند معنایی کنایه‌ای با بار منفی را انتقال می‌دهد که نقش کنش‌های غیرکلامی در ارتباط میان افراد را پررنگ می‌کند که ریشه در معنایی ورای جملات، کلمات و عبارات دارد.
برای اشاره به نقش پررنگ گفتمان در خوانش این نمایش خوب است به نکاتی اشاره شود که خارج از متن نمایشنامه ولی در خدمت ایده‌ی اصلی آن است. پررنگ‌ترین مولفه در این میان عنوان نمایش است « داستان تاسیس یک طباخی در B612 به جهت بار گذاشتن کله پاچه حیوان ناطق توسط انسان زبان بسته به زبان تخریب». این عنوان آن‌چنان طولانی است که کسی را یارای یک نفس خواندنش نیست، و برای فهم منظور آن بایستی چندباری دوباره به ابتدای آن نگاهی بیندازید. باید چفت‌وبست عنوان نمایش را در ذهن بازسازی کنید، چرا که عنوان نمایش برخوردار از هژمونی یا قدرتی است که نمی‌توانید ساده از آن بگذرید و حتما لازم است چندین بار از اول تا به آخر بخوانید و این می‌‌تواند سرآغاز قدرت‌نمایی نمایش «داستان تاسیس» باشد.
اگر خوش‌شانس باشید و پیش از دیدن نمایش از تیزر تبلیغاتی آن چشم پوشی نکرده باشید، قسمت دیگری از ایده‌ی اصلی کار حساسیت‌تان را برمی‌انگیزد؛ شازده‌کوچولو به مثابه نماد سرمایه‌داری. او پای گیشه‌ی فروش بلیط نمایش ایستاده و خودش هم به تماشای این نماد سرمایه‌داری آمده است و در این بازی مشارکت می‌جوید.
فوکو در بحث ارتباط قدرت با گفتمان اشاره می‌کند که گفتمان، بیان ایده‌آلیستی پندارها نیست، بلکه در چارچوبی کاملاً ماتریالیستی، بخشی از ساختار قدرت در درون جامعه است. اهمیت گفتمان‌ها در این است که آشکارکننده‌ی بازی قدرت در جایگاه‌های مشخص‌اند. گفتمان‌ها بیانگر ایده‌های نظری راجع به جایگاه‌های طبقاتی نیستند، بلکه کنش‌های قدرتی هستند که فعالانه به زندگی و جامعه شکل می‌دهند. در این نمایش، نقش واژه‌ی «دکتر» و قدرتی که این واژه به مرجعش می‌دهد بازنمایی می‌شود؛ آن‌جا که شازده‌کوچولو از این عنوان استقبال می‌کند و از دیگران می‌خواهد او را دکتر صدا کنند. یا در قسمتی دیگر از نمایش که گلِ زیبا و لَوَند نمایش با اجرای آوازی یک بیت شعر، در آنی مناسبات قدرت را به‌هم می‌ریزد و خود را از کاراکتری حاشیه‌ای به متن فرامی‌خواند و از جایگاه قدرتمندتری برخوردار می‌گردد. تبدیل کاراکتر «حمومی» به «مهندس» نیز نوع دیگری از تثبیت این اقتدار است.
در اجرای نمایش، بازی قدرت با انگاره‌های سرمایه‌داری پیوند می‌خورد؛ تبدیل حمام قدیمی که شازده‌کوچولو را برای یافتن خشت اول به آنجا می‌کشاند به یک مگامال که نماد سرمایه‌داری در جامعه‌ی مدرن است، اشاره‌ی دلالت‌مندی به این درهم‌تنیدگی است. آن‌چنان‌که شازده‌کوچولو به جای جست‌وجوی خشت اول به فکر مشارکت در ساخت مگامال و این معامله‌ی پر سود می‌افتد.
در صحنه‌هایی از نمایش، شازده‌کوچولو تغییر لحن می‌دهد و جایگاه قدرت میان او و حمامی تغییر می‌کند. تغییر لحن شازده‌کوچولو یک جدال گفتمانی را بازنمایی می‌کند، جدالی که کاملا متاثر از این بازی قدرت است، آن‌چنان‌که شازده‌کوچولو با لحنی زورمندانه نسبت به حمامی اِعمال قدرت می‌کند. این در واقع، بازنمایی‌کننده‌ی استحاله‌ی شازده‌کوچولو در تحول گفتمانی ذیل مناسبات نظام سرمایه‌داری است، همان نظامی که شازده‌کوچولوی دوسنت اگزوپری را در هفتاد و چند روایت فارسی برگردان می‌کند و به بازار عرضه می‌کند تا شازده‌کوچولو و ارزش‌های اصیلش را به کالایی مصرفی و عامه‌پسند تبدیل کند.
اما به این نمایش دو پرسش نقادانه‌ی جدی نیز وارد است؛ اول آن‌که آیا پردیالوگ بودن و وجود گفت‌وگوهای پررفت‌وآمد، فارغ از این که چقدر این گفت‌وگوها در خدمت ایده اصلی کار است، نمی‌تواند تمرکز مخاطب بر ظرائف نمایش را تحت تاثیر قرار ‌دهد؟!
دوم آن‌که، با توجه به رویکرد نقد گفتمانی نهفته در اجرای این اثر، آیا نمایش «داستان تأسیس» توانسته است در جایگاه هفتاد و چندمین روایت فارسی، شازده‌کوچولویی را خلق کند که مشت خود را در بازی قدرت باز کرده و ذهن مخاطب نقاد را برانگیزاند؟! آن‌چنان که تماشاگر در برابر این روایت‌های متکثر، منفعل نبوده و فعالانه به نقد شازده‌کوچولوی نمایش «داستان تاسیس» بپردازد.