1- چند وقت پیش بود که مقاله ای درباره تئاتر تجربی می خواندم (متاسفانه نه یادم هست کجا بود و نه یادم هست که چه کسی نوشته بود). مضمون مطلب آن بود که تئاتر تجربی در ایران دارد "بد" معرفی می شود. یعنی آنقدر تئاترهای تجربی بد و بی سر و ته در مقابل مخاطب قرار می گیرند که پس از مدتی مخاطب ناخودآگاه دیگر "حس" دیدن تئاتر تجربی را ندارد و همه را به یک چوب می راند. حرف مقاله تا حدودی درست بود و هست. با نگاهی به نمایش های تجربی اجرا شده در این سال ها (آنها که مشخصاً نام تجربی را بر خود نهاده اند) که بخش عمده ای از آن کارهای "گروه تئاتر بازی" و سرپرست آن "آتیلا پسیانی" بوده است در می یابیم که چگونه مجموعه ای از کولاژهای بی سر و ته، تصویرسازی های عقیم و نمایشنامه های "بد" را به عنوان تئاتر تجربی به خوردمان داده اند. و حالا "سفید برفی و هفت کوتوله" دارد تلاش می کند نگاه ما به تئاتر تجربی را تغییر دهد. کاری که در انجام آن موفق است.
2- وقتی می گوییم نمایش "سفید برفی و هفت کوتوله" خوب است دقیقاً داریم از چه صحبت می کنیم؟ واضح تر بگویم در طول نمایش چه اتفاقی می افتد که منِ تماشاگر، راضی و فراتر از راضی سالن را ترک می-کنم؟ شخصاً پاسخم به این سوال، "انسجام" است. "انسجام" چیزی است که در طول نمایش جاری است و یقه تماشاگر را در طول کار می چسبد. انسجام ساختاری نمایش جایی برای دوست نداشتن نمایش برای من باقی نمی گذارد.
3- اینکه نمایش درباره چه حرف می زند برای من مهم نیست. اتفاقاً خیلی هم با حرف نمایش موافق نیستم. از قضا حرفی هم که نمایش می زند حرف جدیدی نیست. اما چه اهمیتی دارد؟ من تماشاگر باید به منطق اثر تن بدهم و پا به پای آن حرکت کنم. اصلاً خود نمایش باید منطقش را به من تحمیل کند. باید به من بفهماند که در طول این مدتی که داری نمایش را می بینی، از دنیای خود فاصله بگیر، دل به این رویایی که روی صحنه است بسپار و با نمایش یکی شو. به زعم من اگر نمایشی در انجام این عمل موفق باشد، نمایش خوبی است. منطق اثر از شروع صحنه "تکاپو" به من تحمیل شد و تا پایان نمایش مرا رها نکرد.
4- تصویر سازی های نمایش "فوق
... دیدن ادامه ››
العاده" هستند. جزئیاتی دارند که مشخصاً نشان می دهد کارگردان و بازیگرانش اهل "بزن، در رو" بودن نیستند و همین جزئیات است که در طول نمایش، تاثیراتش را روی تماشاگر می گذارد. نمایشی که در مجموع چهار خط بیشتر "کلام" ندارد باید در کار تصویر سازی موفق باشد تا بتواند مخاطبش را با خود همراه کند. کاری که "نصیر ملکی جو" از عهده اش خوب بر می آید.
5- چرا هفت کوتوله؟ چرا شش تخت خواب؟ ما پنج بازیگر کوتوله داریم. برای این سوال ها جوابهای شخصی دارم. جوابهایی که الزاماً با آن چیزی که مد نظر کارگردان است ممکن است متفاوت باشد. و دلیلی برای مطرح کردنشان در اینجا وجود ندارد.
6- جان کلام آنکه دیشب "نصیر ملکی جو" و گروهش شبمان را ساختند.