در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال حمیدرضا آرش کیا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:06:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
شخصاً فکر میکنم روایت فدای خلاقیت شده بود. هر چند در عمده زمان نمایش، خلاقیت در کار موج میزد اما روایت و درام آنگونه که باید، به من (به عنوان تماشاگر) انتقال داده نشد.
به نظرم یک اثر هنری پیش از آنکه بخواهد درباره فلسفه، اسطوره و یا هر موضوع دیگری صحبت کند باید قادر به برقراری ارتباط با تماشاگر باشد و تماشاگر را به دنیای خود راه دهد. کاری که به نظر من این نمایش قادر به آن نبود.
هر چند در نهایت به دلیلی ایده های خلاقانه نمایش چاره ای برایم باقی نمانده بود جز اینکه بگویم "دوست داشتم"
1- چند وقت پیش بود که مقاله ای درباره تئاتر تجربی می خواندم (متاسفانه نه یادم هست کجا بود و نه یادم هست که چه کسی نوشته بود). مضمون مطلب آن بود که تئاتر تجربی در ایران دارد "بد" معرفی می شود. یعنی آنقدر تئاترهای تجربی بد و بی سر و ته در مقابل مخاطب قرار می گیرند که پس از مدتی مخاطب ناخودآگاه دیگر "حس" دیدن تئاتر تجربی را ندارد و همه را به یک چوب می راند. حرف مقاله تا حدودی درست بود و هست. با نگاهی به نمایش های تجربی اجرا شده در این سال ها (آنها که مشخصاً نام تجربی را بر خود نهاده اند) که بخش عمده ای از آن کارهای "گروه تئاتر بازی" و سرپرست آن "آتیلا پسیانی" بوده است در می یابیم که چگونه مجموعه ای از کولاژهای بی سر و ته، تصویرسازی های عقیم و نمایشنامه های "بد" را به عنوان تئاتر تجربی به خوردمان داده اند. و حالا "سفید برفی و هفت کوتوله" دارد تلاش می کند نگاه ما به تئاتر تجربی را تغییر دهد. کاری که در انجام آن موفق است.
2- وقتی می گوییم نمایش "سفید برفی و هفت کوتوله" خوب است دقیقاً داریم از چه صحبت می کنیم؟ واضح تر بگویم در طول نمایش چه اتفاقی می افتد که منِ تماشاگر، راضی و فراتر از راضی سالن را ترک می-کنم؟ شخصاً پاسخم به این سوال، "انسجام" است. "انسجام" چیزی است که در طول نمایش جاری است و یقه تماشاگر را در طول کار می چسبد. انسجام ساختاری نمایش جایی برای دوست نداشتن نمایش برای من باقی نمی گذارد.
3- اینکه نمایش درباره چه حرف می زند برای من مهم نیست. اتفاقاً خیلی هم با حرف نمایش موافق نیستم. از قضا حرفی هم که نمایش می زند حرف جدیدی نیست. اما چه اهمیتی دارد؟ من تماشاگر باید به منطق اثر تن بدهم و پا به پای آن حرکت کنم. اصلاً خود نمایش باید منطقش را به من تحمیل کند. باید به من بفهماند که در طول این مدتی که داری نمایش را می بینی، از دنیای خود فاصله بگیر، دل به این رویایی که روی صحنه است بسپار و با نمایش یکی شو. به زعم من اگر نمایشی در انجام این عمل موفق باشد، نمایش خوبی است. منطق اثر از شروع صحنه "تکاپو" به من تحمیل شد و تا پایان نمایش مرا رها نکرد.
4- تصویر سازی های نمایش "فوق ... دیدن ادامه ›› العاده" هستند. جزئیاتی دارند که مشخصاً نشان می دهد کارگردان و بازیگرانش اهل "بزن، در رو" بودن نیستند و همین جزئیات است که در طول نمایش، تاثیراتش را روی تماشاگر می گذارد. نمایشی که در مجموع چهار خط بیشتر "کلام" ندارد باید در کار تصویر سازی موفق باشد تا بتواند مخاطبش را با خود همراه کند. کاری که "نصیر ملکی جو" از عهده اش خوب بر می آید.
5- چرا هفت کوتوله؟ چرا شش تخت خواب؟ ما پنج بازیگر کوتوله داریم. برای این سوال ها جوابهای شخصی دارم. جوابهایی که الزاماً با آن چیزی که مد نظر کارگردان است ممکن است متفاوت باشد. و دلیلی برای مطرح کردنشان در اینجا وجود ندارد.
6- جان کلام آنکه دیشب "نصیر ملکی جو" و گروهش شبمان را ساختند.

ممنون از نقدتون.
دوست دارم جواب سوال های پاراگراف 5 رو بدونم...
۱۵ شهریور ۱۳۹۰
خانم فرهادی من از کار لذت بردم و نظراتمم راجع به کار توضیح دادم و الان حرف من نقد راجع به کار نیست چون بچه ها واقعاً تلاش کردن و من مخاطب راضی از سالن بیرون اومدم ، فکر کنم شما اصلاً مفهوم حرف منو نفهمیدین ، من اصلاً این کارو قبلاً ندیدم و اولین بار بود میدیدم ، ولی این از نظر من یه تناقض به حساب میاد که اسم کار 7 کوتوله است ، بازیگرا 5 کوتولن و تخت خواب ها می شن 6 تا این به نظر شما چه معنی میده ؟ شاید اگه یک سال دیگه بگذره معلوم نمیشه چه اتفاقی بیفته ....
در ضمن شما از کجا میدونین که من اطلاعات ناکافی دارم....؟
۱۷ شهریور ۱۳۹۰
خانم فرهادی من فکر کنم سوء تفاهم شده ، ما داریم در مورد دوتا موضوع مجزا از هم بحث می کنیم ، من از یکی از بچه های کار شنیدم که این کار در جشنواره با شش بازیگر اجرا رفته ، ولی حالا با همان وسایل و با همان شش تخت خواب که داشتن اجرا رفتن و حرف من اینه که ای کاش یه مقداری درمورد وسایل فکر می کردن که این تضاد پیش نمی یومد، چون از نظر من در تاتر حتی طرز حرکت دستهای بازیگران یا حتی طرز ایستادن آنها روی صحنه معنی خواصی میده ، حتی براتون شاید جالب باشه ، موقع اجرای کار خیلی به چشم های خودم شک کردم که آیا درست می بینم یا نه، سه چهار بار تخت خواب ها رو شمردم ...
۱۹ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ترجیح میدهم برخلاف عادت این چندوقته که درباره تئاترهایی که دیده ام ، پرگویی میکنم، در باره این تئاتر هیچ نگویم الا یک جمله :

اگر این تئاتر را نبینید مطمئناً یکی از زیباترین اجراهای این یک سال اخیر تئاتر شهر را از دست داده اید.
من آنچه اینجا در صفحه نظرات این نمایش در حال اتفاق افتادن است را نمی فهمم. به نظرم تیم فنی سایت لازم است این طور مواقع وارد شوند. اگر کسی در مورد نمایش نظری دارد، می تواند در یک پست کل نظرش (چه مثبت و چه منفی) را درباره نمایش بنویسد. نه اینکه هر کس بیاید و در کامنتهای جداگانه مرتب مطالبش را تکرار کند. کار از نقد گذشته و به کل کل رسیده است.
پی نوشت : من شخصاً کار را ندیده ام و طرف هیچ کدام از عزیزان را درباره خوب یا بد بودن کار نمیتوانم بگیرم.
بله سانسور اخرین راهه امثال شما وقتی در کلام به بن بست میرسن سانسور ندیمشون میشه
۰۹ مرداد ۱۳۹۰
متشکرم از لطف شما جناب قدس. اما من از سانسور حرف نزدم. از نظم حرف زدم. مشکلی نداشتم اگر شما تمام این حرفهایی را که فرمودید در یک پست ارسال می کردید. اما ارسال این صحبتها در پستهای جداگانه فقط نظم دیوار را به هم ریخته و فضا را آشفته می کند.
۰۹ مرداد ۱۳۹۰
لااقل اگر بشه طوری تنظیم کرد که نظرات و نقدهای تئاترها فقط در قسمت مربوطه ثبت بشه و روی دیوار نمایش داده نشه بازم نظم دیوار حفظ میشه .

تصور کنید کاری مثل " نوشتن در تاریکی " یا " پرفسور بوبوس " و کارهای دیگه ای که بچه ها مشارکت زیادی توی نظر دادن بکنند اجرا بشه ، فاتحه ی دیوار خوندس

صد البته که من هم از اجرای یه همچین کارهایی استقبال میکنم ، ولی برای نظم دیوار گفتم
۱۰ مرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نام فیلم : ژول و ژیم
کارگردان : فرانسوا تروفو

در "ژول و ژیم" با نمونه تکامل یافته موج نو نسبت به "400 ضربه" و "به پیانست شلیک کن" طرف هستیم. تروفو با بهره گیری از ساختار (ساختار؟) موج نو و با قاعده شکنی از سینمای کلاسیک، درامی عشقی خلق می کند که نظیرش را شاید فقط در "ویکی، کریستینا، بارسلونا" ی "وودی آلن" دیده باشید.
http://www.imdb.com/title/tt0055032/

اگر به سینمای موج نو علاقه دارید، این فیلم را از دست ندهید.
نظر شخصی شما هم برای بنده محترم است اما چرا؟
۰۱ مرداد ۱۳۹۰
البته تا حدودی منظور واقعی شما را دریافتم. اما سینما و تئاتر برای من در جایی خارج از نقطه نظرات خالقشان قرار دارند. بدین معنا که من به چه گفتن نمی پردازم. به چگونه گفتن می پردازم و چگونه گفتن (نشان دادن) مهم ترین پارامتر در نگاه من به سینما، تئاتر و به طور کلی هنر است.
۰۱ مرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نام فیلم : اینجا بدون من
کارگردان : بهرام توکلی

قرار نیست در اینجا بگویم قصه فیلم چه بوده است. فقط این را بگویم که "اینجا بدون من" فیلمی است در ستایش سینما. من یاد ندارم هیچ کارگردان ایرانی این چنین در مدح سینما سخن گفته باشد. فیلمی است که از استانداردهای قابل قبولی برخوردار است و در سینمای ایران بالاتر از حد متوسط می ایستد. ببینید و به دیگران نیز پیشنهاد دهید که ببینند.
حتما این فیلم را خواهم دید، ممنون از پیشنهاد خوبتون.
۲۹ تیر ۱۳۹۰
موافقم...
۲۹ تیر ۱۳۹۰
موافقم . فیلمی بود که دوستش داشتم
۲۹ تیر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Walking past the border guards,
Reaching for her hand,
Showing no emotion,
I want to break into a run,
But these are only boys, and I will never know
How men can see the wisdom in a war...

"روز سرباز" را دوست داشتم و این الزاماً بدان معنا نیست که این کار، کار خوبی است. شاید از نظر تئوری های تئاتر این اثر، خیلی اثر خوبی نباشد ... دیدن ادامه ›› و اطناب زیادی داشته باشد و صحنه های بیهوده بسیار؛ اما به دل می نشیند و این به دل نشستن مرهون چند عامل است : اول سیروس همتی که در این چند نمایشی که دیدمش، به وضوح فهمیده ام که بازیگر خوبی است و صحنه را مال خود می کند. دوم مضمون ضد جنگ اثر که باب میل خیلی ها (از جمله من) است و سوم دقایق آخر اثر که انصافاً کارگردان با چند ایده ناب، نمایش را نجات داده و ورق را به نفع خود برمی گرداند. لحظاتی از نمایش هم هست که تماشاگر احساس می کند مگر این کارگردان، این چند سال نمایش جدید ندیده و از دنیای تئاتر بی خبر است که اینطور، این ایده های به شدت پیش پا افتاده را خرج اثر کرده و تماشاگر را به تعجب وامی دارد.
خلاصه کلامم این است : "روز سرباز" را ببینید. نقطه کروشه بسته.
موافقم
۲۳ تیر ۱۳۹۰

این کار بنده رو یاد خودم در دفاع مقدس انداخت
هییییی جنگ با کسانی که نمیشناسیم بخاطر کسانی که
یکدیگر رو می شناسند.یاد باد آن روزگاران یاد باد...

۲۳ تیر ۱۳۹۰
موافقم حمید رضا جان
واقعاً احساس میکنم در دقایق آخر کار نجات پیدا کرد
بازی خوب جناب همتی هم قابل تقدیر بود
۲۳ تیر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1- اجازه بدهید ابتدا تکلیف خودم را با نمایش مشخص کنم. این نمایش به زعم من بسیار ضعیف بود. بدون شک، این نمایش جزو دو، سه کار ضعیفی بوده است که در این سه، چهار سال اخیر دیده ام (اما همچنان برنده تمشک طلایی من، "اتاق شماره 6" است که "ناصر حسینی مهر" چند سال پیش در تالار مولوی اجرا کرد). این ها را گفتم که بدانید اگر در چند سطر آتی، جایی از نمایش تعریف می کنم، نشان می دهد که سعی کردم یکطرفه و نامنصفانه به نمایش نگاه نکنم و این کار حتی اگر نقاط مثبت اندکی هم دارد، بازگویشان نمایم. افسوس که کم یافتم.
2- نمایشنامه "می خواهم میوسوو را ملاقات کنم"، درخشان است. این را بدون هیچ گونه غلو و بزرگ نمایی می گویم و فکر می کنم اهالی تئاتر ما نیاز دارند که این نمایشنامه ها را بیشتر ببیند، بیشتر بخوانند و بیشتر درک کند. قصه ای کلاسیک که بر مبنای روابط علت و معلولی شکل می گیرد و نمایشنامه نویس توانسته است از دل یک حادثه، یک دروغ، یک موقعیت کمیک بسیار زیبا خلق کند. موقعیتی کمیک که هر چه پیشتر می رود، جذاب تر شده و تماشاگر را بیشتر درگیر خود می کند. یک کلاسیک واقعی. اما افسوس که این نمایشنامه با یک اجرای ضعیف (رویم نمی شود بسیار ضعیف را به کار ببرم) هدر رفته است. تباه شده است.
3- دراماتورژی چیست؟ پاتریس پاویس وظایف زیر را برای یک دراماتورژ تعریف می کند : انتخاب نمایشنامه، تحقیق در مورد اثر، تغییر و تعدیل در متون، تعیین مفاهیم این نمایشنامه و قراردادن این مفاهیم در زمینه هایی گسترده تر و حضور در تمرینات به عنوان ناظری انتقادکننده (برگرفته از مقاله "دراماتورژی چیست؟" در سایت آفتاب). در نمایش "می خواهم ..." اثری از دراماتورژ دیده نمی شود. نوع اجرا به تماشاگر نشان می دهد که دراماتورژی وجود ندارد و کارگردان صرفاً نمایشنامه را ترجمه کرده و به تماشاگران عرضه می دارد. من نمایشنامه را نخوانده ام اما به نظر می رسد نمایشنامه عیناً و مو به مو به صحنه رفته است. بدون هیچ گونه تغییری و با یک وفاداری بی دلیل. مونولوگ های نامربوط، دیالوگ های کشدار و بیش از حد، تکراری بودن بسیاری از صحنه ها بدون اینکه واقعاً کارکرد مشخصی ... دیدن ادامه ›› داشته باشند و ... نشان می دهد که مهم ترین وظیفه دراماتورژ یعنی "تغییر و تعدیل متون" نادیده گرفته شده است. و این یعنی به هدر دادن یک نمایشنامه عالی.
4- "الهام پاوه نژاد" مثل همیشه فوق العاده است. "فرزین صابونی" بهتر از "تماشاچی محکوم به اعدام" بازی می کند. "بهاره رهنما" چاره ای ندارد جز اینکه شبیه فیلم هایش بازی کند از بس که این نقش هم همانند تیپی است که در تمامی فیلم هایش به او محول می کنند. در مجموع بازی ها از متوسط بالاتر است و در سطح قابل قبولی است.
5- درباره طراحی صحنه چه بگویم که میزان انزجار من را نشان دهد؟ درباره نورپردازی به شدت تکراری و دم دستی این نمایش چه بگویم که حق مطلب را ادا کرده باشد؟ درباره عدم تصویرسازی نمایش چه بگویم که نشان دهد تا چه اندازه از نمایش بدم آمده است؟ چه بگویم که بفهماند با حذف آن همه صحنه های بی دلیل می شد اثر به مراتب بهتری خلق کرد؟ سوال من این نیست که چرا زمان نمایش زیاد است. سوال من این است که چرا زمان نمایش، انقدر بی دلیل و بدون هیچ کارکرد و اتفاق ویژه ای زیاد است؟
6- نه خنده های آن "آقای ردیف سوم" و نه بداهه پردازی "فرزین صابونی" هیچ کدام نمایش را نجات نداد.
7- استاد محمود عزیزی؟ شوخی می فرمایید.
اگه اشتباه نکم شما هم روز چهارشنبه که تخفیف داشت تئاتر رو دیدید که واقعا خنده های آقای ردیف سوم وحشتناک بود.
بنظرم متن خارجی خیلی خیلی قویتر از متنهای ایرانیه و تماشاگر رو خسته نمیکنه
با اینکه مدتش زیاد بود ولی خسته کننده نبود
۱۴ تیر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1- "همه آنچه می بینید شاید تنها گفتگویی است از شرم و ترس حاکم بر زمین که در سایه زیبایی فرو ریخته است..." (برگرفته از بروشور نمایش)
2- "ماه‌زدگان" تئاتر خوبی است. این برداشت کلی من از نمایش است. در همه زمینه‌ها (فرم، محتوا و ...) از متوسط تئاتر در ایران بالاتر است و آن را به سطح قابل قبولی رسانده است. اما می‌گویم "خوب" و نمیگویم "عالی". نمایش نقاط ضعفی دارد که با برطرف کردن آنها میشد نمایش را از این که هست بهتر نمود و تا مرز "خیلی خوب" و "عالی" رساند. جلوتر و در بند 6 نقطه ضعف عمده نمایش را نیز بیان خواهم کرد.
3- ایده اولیه نمایش، اریژینال نیست. قرار هم نیست باشد. خیلی از آثار خوبی که دیده ایم ایده اریژینالی نداشته اند اما خوب بوده اند. ایده غیر اریژینال (تکراری) اولیه با پرداخت خوب نمایشنامه نویس و نسبتاً خوب کارگردان، "خوب" از کار درآمده است. تلاش شده تا ایده اولیه، به درام تبدیل شود و این تلاش تا حدودی موفق بوده است. می توان این کار را با اثر دیگری (جیره بندی پر خروس برای سوگواری) که اتفاقاً همین روزها و در سالن کناری این تئاتر به روی صحنه می رود مقایسه کرد تا فهمید صرف داشتن یا نداشتن یک ایده اولیه خوب، یک درام خوب را نمی سازد. "جیره بندی ..." ایده خوبی دارد اما خوش ساخت نیست و "ماه زدگان" ایده ای تکراری دارد که پرداختش خوب است.
4- بخش زیادی از موفقیت "ماه زدگان" مدیون بازیگرانش است. هر سه بازیگر حس فوق العاده ای دارند و این حس را به اثر تزریق کرده اند. "بهنام تشکر" را متاسفانه پیش از این ندیده بودم (یا شاید دیده بودم و خاطرم نیست). نقشش را عالی از آب درآورده است. در خدمت نمایش است و فضای کار را درک کرده است. وقتی برای تشویق بازیگران ایستاده بودم به چهره اش دقت کردم. هنوز در نقشش بود. برایش جدا شدن از نقش سخت بود. این حس به کمک نمایش آمده است.
5- کارگردانی نسبتاً ... دیدن ادامه ›› خوب است. درست در لحظاتی که تماشاگر رو به خستگی می رود، کارگردان وارد نمایش می شود. در چند صحنه شوک هایی به تماشاگر وارد می شود که خروج از این شوک ها برای تماشاگر زمانبر است. این هنر کارگردان است که تشخیص می دهد در چه مواقعی باید این شوکها را به نمایش وارد نماید. البته "بهرام تشکر" در مواقعی هم در تشخیص این لحظات موفق نیست.
6- "ماه زدگان"، دیالوگ زیاد دارد. دیالوگهایی که بعضاً ساده هم نیستند و ذهن تماشاگر را درگیر می کنند. این دیالوگهای غیرساده در بخشی از نمایش، به سرعت بیان می شوند. طوری که تماشاگر از صحنه جا می ماند. این جا ماندن خیلی از اوقات باعث خستگی تماشاگر می شود. "تشکر" در بعضی از اوقات این جا ماندن را تشخیص می دهد و با شوکهایی که به تماشاگر وارد می کند، تماشاگر را به صحنه بازمی گرداند اما در بعضی اوقات هم اینگونه نیست و تماشاگر به حال خود رها می شود.
7- "ماه زدگان" تصویرهای قشنگی دارد. کارگردانی – نسبتاً- خوبی دارد. نمایشنامه اش خوب است. بازیگران خوبی دارد. چه دلیلی دارد که به تماشایش ننشینید؟
8- اگر فکری به حال تهویه تالار سایه نشود، قطعاً یک روز در این تالار خواهم پخت. به معنای واقعی کلمه.
9- طولانی شد؟ متاسفم.
به طور خاص، دو صحنه در ذهنم مانده است. اول صحنه تیراندازی و فندک و دوم صحنه پایانی نمایش. این ها شوکهای بزرگ نمایش بودند. هرچند شوک اول در نهایت یک شوخی از آب درآمد اما کارگردان را به هدفش (بازگرداندن تماشاگر به صحنه) رساند.
۰۷ تیر ۱۳۹۰
من مخالفتی با حرف شما ندارم. تا حدود زیادی درست می فرمایید. اما می گویم تماشاگر می تواند در نهایت بیرون از سالن روی کلیت اثر فکر کند. هر چند که جزئیات دیالوگها به خاطرش نمانده است اما کلیت اثر را درک کرده. تمهید شوک وارد کردن به تماشاگر، برای درک کلیت اثر مفید است و نه برای تفکر بر دیالوگ ها.
۰۷ تیر ۱۳۹۰
اینرا درست میفرمائید
۰۹ تیر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1- "هر کس بگه این کارو دوست داشته مثل سگ دروغ میگه". این مونولوگ یکی از تماشاگران بعد از اتمام نمایش "جیره‌بندی پر خروس برای مراسم سوگواری" بود. متاسفم که بگویم حتی تماشاگران تئاترمان هم تحمل آرای مخالف را ندارند و به همین راحتی، به مخالفشان توهین می‌کنند.
2- "جیره بندی..." رادیویی است. از آن جنس کارهایی است که حرکت ندارد، تصویر ندارد. عمده فضای کار با دیالوگ (و بعضاً مونولوگ) شکل می‌گیرد. رادیویی بودن، به خودی خود، نه ویژگی مثبت محسوب می‌شود و نه ویژگی منفی. "کوارتت" اثر "امیررضا کوهستانی" را به یاد بیاورید تا بدانید یک نمایش رادیویی نیز می‌تواند زیبا باشد. اما "جیره بندی ..." تکلیفش در این مورد با خودش مشخص نیست.در بین تصویرسازی و نساختن آن دست و پا می‌زند. سردرگم است. اگر بازیگران روی صندلی‌هایشان بنشینند و برای تماشاگران حرف بزنند هم اتفاق خاصی نمی‌افتد. داستان باز هم شکل می‌گیرد. حداقل تکلیف تماشاگر با اثر مشخص است. این دست و پا زدن و سردرگمی به حرکات بازیگران هم کشیده شده است. در دیالوگ‌های دونفره، نفر سوم مستاصل است، وضعیتش مشخص نیست، نمی‌داند باید چه کار کند و در یک کلمه سردرگم است. انگار فکری برای بازیگرانی که در صحنه هستند، اما دیالوگ نمی‌گویند نشده است. از این دست صحنه‌ها در نمایش زیاد است و بیننده را آزار می‌دهد.
3- "هانیه توسلی" را قبل از این در اجرای "پروفسور بوبوس" دیده بودم. با این که آن کار، بسیار ضعیف بود اما "هانیه توسلی" به نظرم از حد متوسط بالاتر بود. اجرایش خوب و قابل تحمل از کار درآمده بود. اما متاسفانه باید بگویم که "هانیه توسلی" در "جیره بندی ... " به معنای واقعی کلمه افتضاح است. بد بازی می‌کند. به غیر از سردرگمی حاصل از ضعف کارگردانی، حس کار را درک نکرده است. حرکاتش به شدت مصنوعی و آزاردهنده است و این، تماشاگرانی که صرفاً برای دیدن او نیامده‌اند را آزار می‌دهد. "پانته‌آ پناهی‌ها" متوسط است. یک ویژگی ضعیف دارد که در بند 5 به آن خواهم پرداخت اما در مجموع متوسط است. "صابر ابر" عالی است. شاید جنس بازی‌‌اش تکراری از کارهای سینمایی‌اش باشد اما مشخصاً حس اثر را درک کرده است. می‌داند چه باید بکند، حرکات بدنش خوب است و چهره‌اش کاملاً ... دیدن ادامه ›› درماندگی متناسب با نقش‌اش را نشان می‌دهد.
4- نمایشنامه "ایده" جالبی دارد. به شخصه "ایده" اولیه نمایشنامه را دوست داشتم. اما مشکل این‌جاست که این "ایده" در حد همان "ایده" باقی می‌ماند. انگار نویسنده خودش هم نمی‌داند که چه‌طور می‌خواهد این "ایده" را به "درام" تبدیل کند. "علی نرگس‌نژاد" در بروشور نمایش نوشته بود که خودمان هم پاسخ سوال‌هایی را که مطرح می‌شود دقیقاً نمی‌دانیم (نقل به مضمون) و این عدم توانایی در پاسخ به سوالات به خود نمایشنامه هم کشیده شده و نمایش، از "ایده" اولیه‌اش فراتر نرفته است.
5- امیدوارم در اجراهای آینده فکری به حال صدای "پانته‌آ پناهی‌ها" بشود. به جرات بگویم سه ردیف آخر سالن، حداقل نیمی از دیالوگ‌های او را نمی‌شنوند و این تماشاگر را عصبی می‌کند و باعث می‌شود از جایی به بعد، تماشاگر، نمایش را رها کند.
6- من تماشاگرم. هر تئاتری را می‌بینم. خوب یا بد. این اثر در مقایسه (دقت کنید مقایسه) با آثاری که در این مدت در تئاتر شهر دیده‌ام اثری به شدت متوسط است و در تئاتر ما، کار متوسط هم حتی کم پیدا می‌شود. پیشنهاد می‌کنم این کار متوسط را از دست ندهید چرا که معلوم نیست چقدر طول می‌کشد تا بتوانید حتی یک کار متوسط ببینید.
7- طولانی شد؟ متاسفم.
سلام
خب بابا با معرفتا
زودتر می گفتید دیگه
حالا که ما بلیط رزرو کردیم ؟!

البته من احترام نسبتا زیادی برای خانوم هانیه خانوم قائل هستم

و باورم نمیشه که ایشون به خاطر چندرغاز دستمزد تئاتر
بیان و یه ... دیدن ادامه ›› همچین تئاتری که اکثر بچه ها میگن افتضاحه بازی کنن

نمی دونم والا چه دلیلی داشته

چون کلا جمع همه ی پولی که از این تئاتر بدست میاد
دسمتزد یه فیلم خوب اینجور بازیگرا هم نمیشه

چرا میان بازی می کنن
خدا عالمه

خب اگه کار نیست می تونن مثل بعضی ها بیان خاله بشن
یا عمو بشن
تو تلویزیون
تا کاری واسشون پیدا بشه

درکل حالا بزار ما هم بریم ببینیم
دیگه که بلیط گرفتیم
وچاره های هم نیست
ممنون
بای
۲۸ خرداد ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
1- ممنون از ظاهر جدید سایت. خسته نباشید.
2- علیرغم زحماتی که برای ظاهر سایت کشده شده، اما همچنان مشکلاتی در سایت به چشم میخورد که قابل چشم پوشی نیست. یکی از این مشکلات درج اشتباه تاریخ هاست. در حال حاضر برای نمایش "مردی که حرف می زند" برای روزهای 16 و 17 و 18 خرداد تخفف ویژه باشگاه تماشاگران درنظر گرفته شده است. این در حالی است که تاریخ پایان اجرا در صفحه این نمایش، 13 خرداد درج شده است. دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟
3- باز هم تشکر و باز هم خسته نباشید.
محمد عمروابادی و حسام شجاعی این را خواندند
بهادر آذری و پردیس رمضان زاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشنامه ضعیف با شخصیت پردازیهای فوق العاده ضعیف تر.
بازیهای خیلی معمولی بدون هیچ خلاقیت خاصی
کارگردانی در بعضی از صحنه های نمایش بسیار خوب، و در بعضی صحنه های دیگر بسیار ضعیف.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید