من دو تا بلیط برای آنسامبل اپرای تهران واسه روزه پنجشنبه 31 مرداد ساعت 21:30 دارم که متاسفانه خودم نمیتونم برم. قیمت هر بلیط هم 35 تومان که واسه بالکن اول (2غربی) هست . نقشه و جزئیات رو می تونید تو سایت www.iranconcert.com ببینید.
اگر کسی خواست تماس بگیره 09371653722

صورت های فلزی
نقش بسته بر ذهن کاغذ دیواری
سردرگم میشوم گاهی...
فاجعه ای در اتاق من!
جنگلی که هفت میلیارد درخت داشت...
و فقط چها طعم:
تلخ/شیرین/شور/ترش/تند!
با ناخن های ناخوانا
خشم را آنقدر شخم زدم
تا فسیلی از حقیقت یافتم:
انسان همانی بود که نمیتوانست باشد...


از: ...

تو بیش از اندازه حرف می زدی. در واقع چرند می گفتی! خوب یادمه ... حتی یکبار ادعا کردی که آدم نیستی٬ جنی ...
من احمقو دنبال خودت می کشیدی٬ می بردی به یه محوطه ی تاریک و خلوت٬ میگفتی: بچه٬ تو چرا یه سایه داری ؟ اونوقت خودت میرفتی گوشه دیوار وامیستادی و می گفتی: ببین من دو تا سایه دارم ... منم به دنبال سایه ی دوم انقدر دوره خودم میچرخیدم که سرم گیج میرفت و سرآخر پخش زمین می شدم ... (صدای قهقهه)
من دیشب سایه دومم رو پیدا کردم . کجا ؟ خوب معلومه رو دیوار ...
تو اینبارو راست می گفتی ... سایه ی دوم همیشه یا رو خود دیواره یا در امتداد دیواره ...

از: ...

دیشب عزت الله را با واسطه ای کوچک٬ شاید دو ساله کشتم. همین بس که واسطه میان دستان من بود و اسلحه میان دستان دو ساله...
اولین صندلی از ردیف هشتم جایگاهش بود و ما ردیف یکم... نمایش مثل همیشه زودتر از موقع مقرر به ﭘایان رسید. نمیدانم از سر چه اما نگاهش خیس بود. از فردا به دیشب نگاهی می اندازم ٬ ﭘوزخندی میزنم و دلیلش را به سادگی در میابم . او و ردیف هشتم ... چه زود یک به هشت مبدل شد. به وضوح میدیدم که غمش به همین جا ختم نمی شود و تا ردیف هجدهم ادامه دارد...
بنگ!
از درونم صدایی آمد و بیرونم بلوایی شد. فاصله کم بود و شتاب گلوله دو برابر فاصله! بنگ !
دو ساله را زمین گزاشتم و خیره نگاهش کردم... تو چه کردی؟ ... نگاهش ساده بود!
از فردا آنچه دیشب گذشت را دقیق تر مرور می کنم٬ خطوط چهرهاش چندان هم ساده نبود و نشان از میل غریزی او به بزرگ تر شدن داشت٬ آن هم ﭘیش از موقع مقرر.
دیشب عزت الله را با واسطه ای کوچک٬ شاید دو ساله کشتم.

از همان دیشب گریختم! دو سال میگذرد ...


از: خود

سوالتون ابهام داره ! منظورتون بطور کل واژه ی تئاتر ؟ یا یک نمایش بخصوص رو برای شخصی تعریف کردن؟
خواهشا سوالتون رو تصحیح کنید!

مدت هاست که جعبه سیگار دلش گرفته. اینهمه برچسب رو نمی خواد . می خواد که یه جعبه ی معمولی باشه!
می خواد که با غرور تو چشمای ریز جعبه کبریت ناچیز خیره بشه و براش کری بخونه !

از: خود

و اما به نظر من :
در اینکار نقاط قوت زیادی وجود داره که بارزترین اون تغییر حالت دو کاراکتر اصلی نمایش است و همین مساله تماشاگر رو بگونه ای دچار چالش می کنه.
صحنه ی پایانی درست همان چیزیه که تماشاگر در طول نمایش به دنبالش بوده و باعث می شه تماشاگر راضی از سالن بیرون بیاد.
بازی ها خیلی خوب بود به خصوص سام کبودوند.

در کل این نمایش ارزش دیدن یا حتی دو بار دیدن رو داره.

با تشکر از اعضای نمایش "ماه زدگان"

من انتظار تعطیل شدنشو داشتم . واقعا متاسفم که زحمات گروه به نتیجه ی حقیقیش نرسید اونم به همچین دلیلی.
هدا گابلر نمایش خاصی بود. حیف!