در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | شاهین نصیری درباره نمایش شپش: این پزشک واقعا نازنین . . . (ممکن است این نوشته بخشی از جذابیت های م
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:32:56
این پزشک واقعا نازنین . . .
(ممکن است این نوشته بخشی از جذابیت های متن را لو بدهد)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1. ... دیدن ادامه ›› خلاصه ماجرا این که بعد از مدت ها بلیت نمایشی را خریدیم و رفتیم. در مورد نمایش دو پیش داوری در ذهن داشتم، یکی مثبت و دیگری منفی. طرف منفی ماجرا این بود که نمایش از دل یک کارگاه تئاتری درآمده، و خب اگر حداقل یک بار این مدل نمایش های کارگاهی را دیده باشید احتمالا می دانید از چه حرف می زنم. یک جمعی از پسران و دختران علاقه مند به بازیگری پولی می دهند به یک آدم معروف تئاتر این مملکت و ایشان هم یک سری مبانی در مورد هنر بازیگری را از لابلای کتاب های میخائیل چخوف و گروتوفسکی و فلان و بهمان برای این جمع تعریف می کند، دو تا تمرین بیان و بدن هم چاشنی کارگاه می کند، ته ماجرا هم یک متنی را انتخاب می کنند برای چند شب اجرا، تا کسی دست خالی کارگاه را ترک نکند و حداقل یک اجرا و یک نمایش در کارنامه هنری اش ثبت شود. فردای اجرای فینال هم کسی دیگر دستش به استاد نمی رسد چون این جور کارگاه ها اگر هوس است، یک بار بس است! استاد معمولا ترجیح می دهند کارهای بعدی را با آدم های سرشناس تر ادامه بدهند!

2. جنبه مثبت ماجرا که مرا دلگرم می کرد این بود که کارگردان کار کورش نریمانی است. آدم گمنام و ناشناسی نیست و دست کم تا جایی که من می دانم این مدل وصله هایی که پیشتر گفتم به ایشان نمی چسبد. کارش را (به خصوص در حوزه کمدی) خوب می شناسد. شوخی بلد است و حتی اگر به هزار و یک دلیل از نمایش خوشت نیاید می توانی مطمئن باشی که حسابی می خندی. البته می دانم که خندیدن در تئاتر ما گناه است و اصولا اگر نمایشی کمدی باشد فورا می چسبانندش به لاله زار و بولینگ عبده و گلریز! خندیدن از آن کارهایی است که دست آخر انگ سخیف را با خودش یدک می کشد. اما باکی نیست. بعد از مدت ها آمده بودم تئاتر ببینم و امیدوار بودم دست کم حسابی بخندم.

3. همین طور منتظر نمایش نشسته بودیم که چشمم افتاد به بروشور! تازه فهمیدم عجب رکبی خوردم!!! مدت ها در همین تیوال غر می زدم به جان کارگردان ها که «آخر نامسلمان ها! این نیل سایمون خیر ندیده و آن «پزشک نازنین» اش چه تخم دوزرده ای برایتان گذاشته که ول کن ماجرا نیستید!» حالا خودم به رضا و رغبت پول دادم تا ورژن جدید این پزشک نازنین را ببینم. بعید می دانم در خود امریکا هم این متن این قدر روی صحنه رفته باشد. تازه متنی که عملا نوشته سایمون نیست و ایشان فقط زحمت به هم کوک زدن چند داستان چخوف را کشیده. به هر حال چاره ای نیست. باید دید این یکی چطور از آب در می آید. ولی قبول کنید سخت است پای متنی بنشینی که هر حرکتش برایت قابل پیش بینی است.

4. نمایش که تمام شد با رضایت تمام از جایم بلند شدم و کف زدم. برای کورش نریمانی که یک بار دیگر ثابت کرد اهل دوز و کلک در کارش نیست. برای یاد دادن به شاگردانش کم نمی گذارد. خیلی کم پیش می آید در این مدل نمایش های کارگاهی بازیگرها همگی یکدست باشند و واقعا بازی کنند. این بار اما حتی یک بازی ضعیف (و حتی می توانم بگویم متوسط) ندیدم. همگی دقیقا نقش شان را فهمیده و به بهترین شکل اجرا کردند. این که آینده این جمع چه خواهد شد قطعا جوابش با من نیست اما امیدوارم این جمع قدر آن چه را در این کارگاه یاد گرفته اند بدانند. فهم تئاتر و تمرکز کامل از شروع تا پایان چیزی است که بعضی حتی در دهمین تئاتر زندگی شان هم یاد نمی گیرند. ممنون آقای نریمانی

5. آن پیش داوری مثبتم هم درست از کار درآمد. نریمانی فهم درستی از شوخی دارد. این توهم را که «خنداندن ایرانی ها سخت است» کنار بگذارید. اتفاقا ما مردمی هستیم که وسط بدبختی های بدبخت ترین منطقه ی دنیا به ترک دیوار هم می خندیم و از هر بلایی که بر سرمان می آید جوک می سازیم. برای کسانی که به مصیبت شان می خندند، راحت ترین کار جوک گفتن است. اما به هر حال طنز داریم تا طنز. طنز نریمانی دلت را آشوب نمی کند. هم بلد است موقعیت کمیک بسازد (در همین نمایش صحنه اسلوموشن عطسه چردیاکوف را خوب نگاه کنید) هم بلد است طنز کلامی اش را از گزند شوخی های تلگرامی و توییتری در امان بدارد. بگذریم از این که به جبر یا از سر اعتقاد، اسلحه بودن دوربین ها را به سخره می گیرد. لابد نظرش با من مخالف است. عیبی ندارد آقای نریمانی. با همین اختلاف سلیقه ها هم از دیدن کارت لذت می بریم گرچه کمی ته دل مان آزرده شدیم.

6. هر کارگردانی برای تعریف قصه اش ایده هایی دارد. مثلا متن هملت را شاید بارها با اجرای کارگردان های مختلف دیده باشید. یکی مثل آرش دادگر تصمیم می گیرد هوراشیو را حذف کند، لائرتیس را تبدیل به موجودی عقب مانده کند، یک راوی گورکن را وارد داستان کند و مدل گریم و طراحی لباس خاص خودش را برای بازیگران اعمال کند. ایده ها گاهی حسابی می گیرند و در دل و ذهن تماشاگر جا باز می کنند. گاهی هم شکست می خورند و حال تماشاگر را به هم می زنند. بین انبوه ایده هایی که کورش نریمانی در کارش استفاده کرد تقریبا همگی به جز یک مورد موفق بودند. آن مورد هم بر می گردد به رپ خوانی یکی از بازیگران. نمی خواهم به سبک قدیمی ها بگویم مسجد جای این کار ها نیست (که خب می دانیم تئاتر جای همه کار هست چون تصویری است از زیستن ما) اما انصافا هر چه زور زدم مناسبتش را نفهمیدم.

7. شاید تمام نمایش فقط از یک نقطه ضربه می خورد: ساختار کلی متن. هر چقدر دیالوگ ها خوب و تر و تمیز است، ایده جناب نریمانی برای ایجاد ارتباط میان قصه ها می لنگد. این سلسله اتفاقات علت و معلولی در نمایش از کار در نیامده. نمایش خوب باید از انتها تا ابتدا هم قابل خواندن باشد و مسیر منطقی اش را طی کند. چردیاکوف مرد، چرا؟ چون پرید برای نجات مردی که بابت خفه شدن پول می گرفت. خب زنجیره ی ما همین جا قطع می شود! این اتفاق کاملا مجرد از فضای کلی نمایش است. قرار است روند اتفاقات جوری ما را به مرگ چردیاکوف برساند که مردنش را برای خودمان توجیه کنیم نه این که صرفا زور بزنیم تا به قصه ی آخر «مغروق» برسیم. اصل ماجرا همانی است که چردیاکوف می گوید: مردن من به کتف هیچ کس هم نیست. هدف اصلی داستان عطسه هم همین است که ببینیم چرا مردن این آدم به هیچ جای این جهان مزخرف بر نمی خورد؟ اگر قرار است بهانه رسیدن به نقطه اوج بروز مشکلات (عطسه)، پسر چردیاکوف باشد (ظاهرا به خاطر پسر به تئاتر رفته اند) باید بگویم پیوند میان داستان ها خیلی ضعیف از کار درآمده. پسر اصلا مشارکتی در این فرایند ندارد و معلوم نیست علت وجودی اش چیست! وقتی با حذف یک کاراکتر هیچ اتفاقی نمی افتد یعنی نمایشنامه حشو و زوایدی دارد.

8. با این همه شپش نمایش خوبی است. بازی های خوب می بینید، به اندازه کافی می خندید، از سالن هم راضی بیرون خواهید آمد. به نظرم همین اندازه برای یک تئاتر خوب است.

ممنون از لطف و همراهیتون
خوشحالیم که نمایش ما رو دیدین و دوست داشتین

ممنون میشیم به دوستانتون هم پیشنهاد کنید و از این گروه جوان و حرفه ای حمایت کنید
باتشکر
۲۷ تیر ۱۳۹۷
ممنون مجتبی جان. از تیوال رد می شدم دیدم هنوز هم ملولی از نمایش ها و چیزی نظر سخت گیرت رو جلب نکرده. مشتاق دیدار شما و بقیه عزیزان هستم همیشه. روزگارت خوش
۲۸ تیر ۱۳۹۷
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می کشم از برای تو
؛-)
۲۸ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید