در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | باهره فرمانفرمائی درباره فیلم شعله ور: من آهسته در دود شب رو نهفتم و در گوش برگی که خاموش می سوخت گفتم مسوز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:16:04
من آهسته در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگی که خاموش می سوخت گفتم
مسوز این چنین گرم در خود، مسوز
مپیچ این چنین تلخ بر خود، مپیچ
که گر دست بیداد تقلید کور
تو را می دواند به دنبال باد
مرا می دواند به دنبال هیچ
...
من از جنگل شعله ها می گذشتم
همه هستی ام جنگلی شعله ور بود

همه هستی و درون فرید فیلم شعله ور نیز جنگلی شعله ور است که هم او و ... دیدن ادامه ›› هم اطرافیانش را دارد می سوزاند. اما این شعله از کجا می آید؟
شروع داستان فیلم و مونولوگ های ذهنی فرید به گونه ای ست که احساس می کنیم قرار است با یک کاراکتر عاصی و مورد ظلم واقع شده ای روبرو شویم که با همه حسن نیتش دست به هر کاری می زند با در بسته روبرو می شود. از همان جنس کاراکترهائی که این روزها در سینمای ایران به وفور دیده می شود. کارفرمای ظالم و زورگو، همسر بی وفا، خانواده ای که درکش نمی کنند و جامعه ای که معیارش برای احترام به آدم ها فقط و فقط پول و موفقیت است. اما قهرمان قصه قرار نیست غرورش را زیر پا بگذارد. بنابراین به تهران و همه آنهایی که تحقیرش کرده اند پشت کرده و دنکیشوت وار راهی سیستان می شود. در حالی که نمی داند صرفاً دارد به دنبال باد می رود و دست بیداد تقدیر کور آنجاست تا او را با چهره حقیقی اش روبرو کند. زیرا که مشکل نه در بیرون که در درون خود اوست.
شعله ور فیلمی در مورد بی عدالتی اجتماعی نیست. ما نمی دانیم چرا فرید معتاد شده و در کارش نتوانسته پیشرفت کند اما در پایان فیلم هم به این نتیجه نمی رسیم که حق خوری های بقیه، رانت، زد و بند و جامعه کثیف او را به آن فلاکت اجتماعی و ذلت روحی کشانده است. فرید هم زرنگ و باهوش است و هم باعرضه و در عین حال خوب بلد است از آب گل آلود ماهی بگیرد بنابراین تنها مسبب بدبختی اش با اختلاف زیاد از سایر عوامل خودش است. نکته اما اینجاست که خودش این موضوع را قبول ندارد. از آدم های موفق بیزار است چون فکر می کند آنها هستند که حق او را از زندگی خورده اند. بنابراین حالا که نمی تواند خودش را بالا بکشد، دیده شود و در چشم پسرش قهرمان به حساب بیاید باید بقیه را به لجن بکشد.
تهرانِ شلوغ و درهم برهم با آن همه آدم هفت خط تر، دغل تر و قدرتمندتر از فرید به او اجازه نمی دهد تا به راحتی از بقیه انتقامش را بگیرد و با اندک تلاشی در این راه از جاده منحرف شده و یک زخم روی صورت پسرش به یادگار می گذارد. اما حالا او در زابل است با آن طبیعت وحشی، بکر و بی رحمش که با کوچکترین اشتباهی انسان را به کام مرگ می فرستد. اینجاست که میدان عمل برای فرید فراخ شده و احساس می کند می تواند بی محابا هر کاری که دلش بخواهد انجام دهد و به راحتی نیز قسر در رود. او دنیای اطرافش را در آنجا به سان دکه پدر وحیده می بیند که کنترل و اختیار همه چیزش در دستان او افتاده است و همین قدرت کم که به چنگ او افتاده اجازه می دهد تا کم کم هیولای درونش رشد کرده و تبدیل به یک جانی شود.
اما این هیولا در درون همه ما هست. هر زمان که با غیظ و غضب آدم های موفق تر از خودمان را نگاه می کنیم و دنبال فرصت و قدرتی هستیم تا با کوچکترین اشتباهی از سوی آنان فریاد شادی سر داده و بی رحمانه شاهد خفت و ذلت آنها باشیم، این هیولا بیدار می شود. همان هیولایی که باعث می شود کامنتهای سرشار از نفرت زیر پست افراد مشهور بگذاریم. در خیابان ماشین های مدل بالا را خط بیاندازیم. در محل کار پشت سر همکار موفقمان غیبت کنیم. تمام ثروتمندان را دزد و کلاش خطاب کنیم و در نهایت در حالی که سعی می کنیم همه جا با زرنگ بازی و منفعت طلبی محض کارمان را پیش ببریم، مظلومانه خود را قربانی شرایط و محیط اطرافمان تصور کنیم.
شعله ور فیلم به موقعی است. در این آشفته بازار اوضاع بسیار بد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که مردم مانند یک انبار باروت تنها منتظر جرقه ای اند تا به جان هم افتاده و انتقام همه کمبودها و نداشته هایشان را از هم بگیرند. این فیلم می خواهد یادآوری کند که ما خود نیز قالتاق ها، کلاه برداران و کلاشان کوچک و حقیر همین سیستم معیوبیم که باعث بقایش شده ایم و بد نیست گاهی به جای اینکه بیهوده و پوچ، در بیرون به دنبال راه حل باشیم نگاهی به درون خود بیاندازیم. وگرنه که این آتش کینه و حسد روزی بالاخره خودمان، عزیزانمان و آدم های بیگناه زیادی را شعله ور می سازد. همان خطری که این روزها جامعه مان را به شدت تهدید می کند.
عاطفه گندم آبادی، محمد لهاک، جهان، علی جباری، میترا و الهه این را خواندند
امیر این را دوست دارد
خیلی ممنونم
۲۷ شهریور ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید