در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علیرضا پرهان درباره نمایش کلفت ها: تماس زندگی بی لمس آن دستکش ها! عنصری که ژنه نمایش را با آن آغاز میک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:42:03
تماس زندگی بی لمس آن

دستکش ها! عنصری که ژنه نمایش را با آن آغاز میکند. شی ای که احاطه بر دیگر اشیا را بی لمس آنها میسر میسازد. درست مثل کلفتی که نقش خانم را دارد بی آنکه موقعیت واقعی آن را داشته باشد و اصلا ایده بازی در بازی نمایش نه از سر یک حربه دراماتیک بلکه بیش از آن خاستگاه فلسفی را دنبال میکند. "بودگی در عین نیستی"، "پرتاب شدگی در عین سکون". در همین جاست که نگاه ابزورد ژنه لااقل در کنش های دراماتیک خود از بکت و یونسکو متمایز میشود. شخصیت های او تلاشی فراوان برای "بودن" می کنند بی آنکه ذره ای "باشند". عایقی عمیق میان آنچه که هستند و آنچه که می خواهند باشند (یا باید باشند) حایل است. کشف کلفت های ژان ژنه به واسطۀ کشف این عایق است. عایقی مثل دستکش خانم! تحلیل و بسط این عنصر همان غفلتی است که در نمایش کلفت های اقای علیزاد به چشم میخورد. نمایش دل گرم از عبور خط قرمزها به واسطه دو بازیگر زن پوش خود، فلسفه خود را گم میکند و با خلق هر پوزیشن جنسی (به گمان خود جذاب) بیش از پیش ادراک عایق میان کلفت ها و خانم را از دست میدهد. به نوعی ایجاد لحظات جنسی دو خواهر و لذت دور زدن شرعی ممیزی ها شدیدا کارگردان را از هول حلیم به دیگ پرتاب میکند! تا آنجایی که برای پنهان کردن ژست های فیزیکی و اشوه های هدایت شده (مخصوصا در نیمه اول نمایش)، به شکلی ناخودآگاه حجم دیالوگ ها از حجم فضای نمایش پیشی می گیرد و کلام بی محابا در میان مابقی عناصر جولان میدهد. نقش ها در صحنه های آغازین پرگو تر از آن چیزی اند که باید باشند. داده های کلامی نیز بیش از اندازه به مخاطب منتقل میشود و همه اینها از ناخودآگاهی است که سعی در عادی جلوه دادن میزانسن های جنسی ... دیدن ادامه ›› دارد.
ترفند موثر کارگردان برای فرار از گل درشتی دراماتورژی اش در پیوند عناصر سیاسی-اجتماعی امروز به نمایش، استفاده به جا از میکروفون بوده است و به نوعی کارگردان زیرکانه به جلو فرار میکند و مشخصاً بی هیچ واهمه ای در لابه لای نمایش بر پشت یک تریبون شعار میدهد. اتفاقا این ترفند بهترین راه برای شعار نزده شدن صحنه های شعاری است، اینکه شما صادقانه بگویید : میخواهم شعار بدهم!. اما در ادامه استفاده از دوربین ها نه کارساز است و نه قابل توجیح. اگرچه می توانیست عنصر بسیار کلیدی باشد ولی نشد. می توانست تکثر تقلبی بودن خانم را در تصویر های تا بی نهایتش به رخ بکشد و یا حتی رسوخ گونه ای از سرمایه داری را بر شبکه های مجازی دنبال کند ولیکن تنها به شگردی بدل میشود برای فرار از کسالت احتمالی مخاطب در نیمه دوم نمایش. گویا هدفش پر کردن صحنه ای است که از ازدیاد بدن و بیان دو بازیگر اصلی اش اشباع شده است و در اینجاست که به عقیده شخصی من عدم کارکرد صحیح دوربین ها، نه از روی بی تفکری کارگردان و نه از روی محدودیت فلسفه او بوده است بلکه بیشتر به دیلی بازی بد بازیگر زن است که با حضورش در صحنه توقع تماشاگر را از مرز دو بازیگر پیشین فراتر میبرد ولی نه تنها چیزی به صحنه اضافه نمیکند که اتفاقا زهر بازی کی منش و حسین زاده را نیز فرومیخورد و در اینجاست که کارگردان (ناخودآگاه) از ترس خستگی تماشاگر، مجبور میشود که از عنصر کلیدی دوربین ها بیشتر برای پر کردن این خلا استفاده کند.
در کل نمایش ارزش دیده شدن دارد و قطعا از برخی از نمایش های روی صحنه که هم ادعای بیشتری دارند و هم قیمت گزاف تری بسیار جلوتر است، برای مثال نمایش نه مثل "نامبرده" است که در سطحی ترین جهان بینیِ ممکن توهم آوانگارد بودن داشته باشد و نه مثل "می سی سی پی" که با منت شما را در بالکن سوم وحدت با هفتاد هزار تومان جای دهد!. نمایش انصافاً شریف است و صادق ولیکن خالی از نقص نیست. با آرزوی موفقیت برای جناب علیزاد و گروه محترمشان.
چه زیبا گفتید دوست من
مقایسه بکت و اپژن یونسکو با دید ژان ژنه و این نگاه متفاپت زیبا بود
۱۹ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید