خانم صامتی عزیز ، که از بازی هایتان بهره و لذتهای فراوان برده ام، و گروه دوست داشتنی محبوبه ها خسته نباشید، کارتان نمایش بود چون در بیشتر لحظه ها زندگی جریان داشت، نمایش بود چون کارگردانی ، طراحی و ایده های نمایشی در آن به وضوح خود نمایی میکرد و نمایش بود چون بازی بازیگران باور پذیر بود و شوق نگاه شان در رورانس حکایت از این باور داشت. .. اما موضوع و نوع روایت آن برای من باور پذیر نبود متاسفانه , در جای جای نمایش از خود میپرسیدم این زنان با این نگاه و دیدگاه به خود و جامعه . براستی متعلق به زنان تحصیل کرده سه چهار دهه پیش این سرزمین هستند که امروز چنین سرخورده و وامانده با این نگاه کم و کوتاه و کوتوله از دنیای مشمئز کننده ای حرف می زنند که اگر واقعیتی چنین فراگیر داشته باشد، باید گفت این سیر سقوط چنان هولناک است ،که روایت آن در ظرف طنز و طنازی و طنز موقعیت نمی گنجد و ظرفی به وسعت تراژدی میطلبد.. خانم تبریزی عزیز ، این پچ پچه محبوبه ها، که همه برای رسیدن به آن موقعیت کذایی، زیر پای همدیگر رو خالی میکنند و همو له میکنند، شاید در دنیای مردانه پذیرفتنی باشد ، اما ..... من فکر میکنم چنین بی پروا طرح این موضوع اجحاف است .زیرا همه زنان نمایش شما هر کدام به گونه ای منفعل و معمولی و منزوی هستند... اگر حداقل یکی از آنان تافته ای جدا بافته می بود، به نمایندگی زنان پر توان که در عرصه های متفاوت ، عرصه به مردان تنگ کرده اند,، و ما را امیدوار به زایش هایی میکرد که بعضی به دنبالش بودند!! باقی بقایتان.