در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | غزل عزیز الدین درباره نمایش زندگی در تیاتر: عصری داشتم به این فکر می کردم که وقتی فردا زندگی در تئاتر تموم میشه با
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:31:37
عصری داشتم به این فکر می کردم که وقتی فردا زندگی در تئاتر تموم میشه باید چیکار کنیم یعنی با این دلتنگی چیکار کنیم با ذوق اجرا ها رو می دیدیم و می نوشتیم و تو نظرات تیوال باهم آشنا می شدیم و راجع به رابرت و جان صحبت می کردیم بعد از همه این ها از دلتنگی رفتم ببینم تو تیوال چه خبره و داشتم نظرات جدیدی که گذاشته بودن رو می خوندم که واقعا طاقت نیاوردم و سریع یه برنامه ریزی کردم و به خودم گفتم امروز باید خودم رو برای دفعه پنجم به زندگی در تئاتر برسونم واقعا دوست داشتم که اجرای آخر رو ببینم حتی ساعت 5 هم نه فقط اجرای ساعت 7 رو دوست داشتم ببینم . دلم می خواست آخرین اجرا و آخرین دیالوگ ها رو ببینم و بشنوم و زندگی کنم. چه قدر خوش حالم که اومدم و بلیط خارج از ظرفیت هم نصیبم شد و بهترین جای سالن تونستم بشینم دقیقا وسط. تا الان 4 دفعه ای که دیده بودم رو صندلی ردیف 2 بودم ولی الان که رو زمین نشسته بودم احساس کردم که چه قدر خوبه و چه قدر به صحنه نزدیکم و همه چیز عالی بود. اجرا به جای ساعت 7 ساعت 8 شروع شد چون جمعیت خیلی زیادی اومده بودن . باید بگم که چه قدر میر سعید و ایمان امشب تو اجرا ریزه کاری داشتن چه تو متن چه تو بازی ها چه تو اکت چه قدر از بداهه گفتن هاشون کیف کردم . تو قسمت تمرین نمایشنامه میر سعید غیر از حذف ویرگول حتی به حذف نقطه هم اشاره کرد و باید بگم اون قسمتی که رابرت از همه خواست که دست نزنن ولی طوری پیش رفت که امشب هم همه تو اون صحنه دست زدن و چه قدر خوب بود و امشب بچه های نور هم حتی شیطنت می کردن و همه چیز دست به دست هم داده بود که ما امشب فقط کیف کنیم و همین طور بداهه ها بیش تر می شد و در آخر نمایش من که در خارج از ظرفیتی ها تو جلوترین ردیف به صحنه بودم وقتی میر سعید و ایمان به صحنه اومدن تا تونستم براشون دست زدم . مرسی از بچه های پشت صحنه به خاطر کیک زیبایی که روی صحنه آوردن و میر سعید عزیز و ایمان هردو باهم شمع ها رو فوت کردند و بغض کردند چه قدر این صحنه لذت بخش بود . این قدر صدای تشویق ها زیاد بود که بعد از اینکه دست زدن ها متوقف شد میر سعید عزیز از همه تماشگر ها که روی زمین نشسته بودن و همچنین افرادی که روی صندلی ها نشسته بودن عذر خواهی کردن و گفتن که به خاطر روح تئاتر ما رو ببخشین که اذیت شدین و هم چنین بابت تاخیر تو اجرا عذرخواهی کردن. آقای مولویان عزیز من این 2 ساعتی که امروز روی زمین نشستم کلی هم کیف کردم خستگی که هیچی غرق تو اجرا شدم چون شما ها بهترینین و وقتی آدم بهترین ها یعنی میر سعید و ایمان رو روی صحنه ببینه فقط غرق لذت تو اجرا میشه بنابراین اینکه گفتین ما راضی باشیم و شما رو ببخشیم باید ... دیدن ادامه ›› بگم که ما وقتی شما رو نمیبخشیم که از الان به بعد اسم میر سعید و ایمان رو تو تئاتر های مختلف کم ببینیم. از الان دوست دارم که تو تمام تئاتر هایی که قراره تو آینده ببینم میر سعید مولویان و ایمان صیاد برهانی عضو ثابت گروه باشن این جوری به نظرم تمام اجرا های تئاتر ها برام لذت بخش میشه. خوش حال شدم پایان اجرا این قدر بهتون گل دادن که دیگه تو دستاتون جا نبود. خوش حالم که پایان اجرا یه جوری با یه تغییرات ریزی همراه بود و امشب تو اون صحنه آخر کسی نخندید و برام سوپرایز بود.خوش حالم که خوم رو به اجرای ساعت 7 خارج از ظرفیت رسوندم و خوش حالم که تو تئاتر امروزمون میر سعید مولویان و ایمان صیاد برهانی رو داریم. خیلی دلم برای رابرت و جان تنگ میشه . یادتون نره که ما منتظر اجراهای دیگه ازتون هستیم پس تا آینده نزدیک مواظب خودتون باشین. بی حرف اضافه بی شعار عاشقانه این یعنی یک پایان.
غزل عزیزم حرف های دل همه ی ما سانس آخریا رو زدی و باز بغضمو اشک کردی،من که زبونم به گفتن این همه احساس باز نمیشد مرسی که حرف دل هممونو زدی عزیزدل
۲۶ آذر ۱۳۹۷
کاملا همینطوره غزل جانم،قشنگ تر اینه که هیچ کدوممون انحصاری زندگی در تئاترو نمیخوایم و دونه به دونه مون عشقشو شریک میشیم باهم تا بیشتر و بیشتر بشه
۲۶ آذر ۱۳۹۷
صدف جان واقعا دوست داشتم یه اجرا همگی باهم زندگی در تئاتر رو ببینیم هممون تو اون اجرا باهم خاطره بازی کنیم .
۲۶ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید