حامد سلیمانزاده:
یادم میآید زمانی که بچه بودیم، وقتی شبکههای تلویزیون قطع بود، همچنان برفک از تلویزیون پخش میشد و وقتی برفک تماشا میکردیم دو چیز در ذهنمان شکل میگرفت؛ اینکه با همان برفکها چیزی میساختیم؛ همانطور که در متن نمایش برفک جواد عاطفه هم بود و یا اینکه به این امید برفک را تماشا میکردیم که بعد از آن شاهد یک تصویر زنده از چیزی دیگر باشیم. به نظرم نمایش برفک نیز چنین کاری با مخاطب انجام میدهد؛ با تماشای وضعیت کاراکتر، یا مجبوریم با ذهنیات خودمان ترکیبش کنیم و چیزی بسازیم و یا منتظر باشیم تا آینده کاراکتر را ببینیم. این یک نوع استمرار پوچ است که انسان مدرن در آن گیر افتادهاست و پایش را هر کجا میگذارد، انگار یک خلأ او را فراگرفته و از این حیث این نمایش با درد امروز ما خیلی عجین است.