«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
واقعا از ریتم و بازیها لذت بردم، میشه گفت یکی از جالبترین نمایشهایی بود که تا الان دیدم. پیشنهاد میکنم ببینید.
داستان خیلی جالب و ایده عالی بود. طراحی صحنه و نور رو دوست داشتم. در کل ما مخاطبهای چندین سالهی تئاتر، دیشب تجربه خوبی با دیدن نمایش «لوپ» داشتیم.
این نظر رو از طرف یک جمع نه نفری مینویسم.
حمید کاکاسلطانی:
به نام خداوند قلم. نمایش برفک را امشب دیدم و با توجه به موضوعی که نمایش داشت، اولاً اینکه به گروه اجرا، کارگردان، نویسنده و هم بازیگر تبریک میگویم. بسیار تأثیرگذار بود و انتخاب موضوع، انتخابی که با توجه به شرایط کنونی جامعهی ما، درست است. اغلب شهروندان ما این مسیر را طی میکنند و موضوع غالب اجتماع ماست، که امروز به صورت یک تراژدی در زندگی انسان امروز و اغلب ایرانیان به نمایش درآمد. عاطفه پاکبازنیا با بازی قوی روی صحنه این مفهوم را به ما منتقل میکرد. این موضوع با من به عنوان تماشاگر و یا انسان امروز که به نظر من دچار یک تنهایی، یک فرار و یا یک مکانیزیم دفاعی به صورت فرار به ناکجاآباد است، ارتباط بر قرار میکند و مخاطب با آن همزادپنداری میکند. تکگویی بسیار طولانی و بازی بسیار سختی که خانم عاطفه به خوبی از عهدهاش برآمد، بسیار خوب بود، البته به دلیل سختی بازی و باری که تنها باید به دوش میکشید، لحظاتی از نظر بیانی تماشاگر را از دست میداد و کنشها و رویدادها دچار یک روند یکنواخت میشد که به نظر من در این لحظات، تمرین بیشتر و یا مکث و سکوتهای بیشتر، شاید باعث ارتباط بیشتر با مخاطب شود. ولی اینکه بازیگر، خود به تنهایی، از عهدهی این موضوع بسیارعالی همراه با کارگردانی صادقانه و با کمترین اکسسوار و دکور برآید و تماشاگر را با خود همراه کند، عالی است. من خوشحالم که این تئاتر را دیدم و از هر دو هنرمند عزیزمان سپاسگزارم.
نمایش برفک از 19 دیماه در سالن سایه تئاتر شهر اجرا شده و در تاریخ 18 بهمن ماه به پایان رسیده
آخرین آمار مرکز فروش این نمایش از اول تا تاریخ 12 بهمن بعد از 20 اجرا به شرح زیر است ( طبق آمار منتشره اداره کل هنرهای نمایشی)
تمام بها : 137 نفر
نیم بها : 26 نفر
تخیف دار: 133 نفر
مهمان : 313 نفر
مجموع تماشاگران : 609
ماندانا کریمی:
برفک را دیدم، این که یک بازیگر تمام بار درام کار را بکشد و همچنین جذابیت آن را حفظ کند، کار بسیار دشواری است؛ که با بازی و متن بسیار خوب که جذابیت کافی دارد و سوژهای آشنا برای همهی ماست و البته با جذابیت دراماتیک خود سوژه، میسر شد. امیدوارم موفق باشند. دیدن این کار را توصیه میکنم.
رامتین شهبازی:
نمایش برفک به مسئلهی مهاجرت میپردازد. مسئلهای که در این چند سال اخیر بسیار اهمیت یافتهاست؛ منظورم از چند سال اخیر تنها دو سه سال اخیر نیست، بلکه چند دهه اخیر است. در همین تئاتر شهر، نمایشهایی چون نمایش «اونجا کجاست» نوشتهی خانم ثمینی و با کارگردانی خانم مسعودی و بازی خانم رامینفر دیدهایم و همچنین کار مهدی مشهودی؛ در حیطهی مهاجرت کارهای زیادی انجام شدهاست. به هر حال جواد عاطفه سعی کرده که نگاه متفاوتتری داشتهباشد؛ اگرچه به هرحال شباهتهایی هم با آن اجراها دارد.
در نمایش برفک با یک پلات درونی روبهرو هستیم. به طورکلی نمایش کمی به ادبیات داستانی نزدیکتر است تا به نمایش. من با این مسئله درگیر هستم که این موضوع آیا نقطه ضعف کار است یا نه؛ به هر حال خیلیها امروزه به این شیوه کار میکنند؛ از جمله امیررضا کوهستانی. تئاتر و جنس درامی که میشناسیم در حال حاضر به ادبیات و داستان کوتاه نزدیک میشود.
بازی عاطفه پاکبازنیا قابل تأمل و پرانرژی است. تماشای برفک تجربه بدی نبود.
اصغر نوری:
موضوع نمایش برفک با نویسندگی و کارگردانی جوادعاطفه و بازی عاطفه پاکبازنیا، مهاجرت است. در جامعه میشنویم که آدمهای زیادی میخواهند از ایران بروند؛ ولی همانطور که در این نمایش گفتهمیشود نگاهی غیرواقعی و توریستی به کشورهای خارجی دارند و همچنین نگاهی غیرواقعی به ایران دارند؛ یعنی ایران را خیلی بد و آنجا را خیلی خوب میدانند.
این نمایش جدا از ارزشهای تئاتری که دارد؛ برای من دو مؤلفه جذاب داشت؛ یکی بازی خوب عاطفه پاکبازنیا و دیگری نورپردازی کار.
فکر میکنم دیدن این نمایش برای نسل جوان خیلی خوب است؛ تا با واقعیت مهاجرت روبهرو بشوند و فقط با نگاه فرار از مشکلاتی که در ایران دارند، به مهاجرت نگاه نکنند.
پژند سلیمانی:
تئاتر برفک را دیدم و از متنی که جواد عاطفهی نازنین نوشته بود و از بازی عاطفه پاکبازنیای نازنین و عزیزم خیلی لذت بردم. چیزی که در کارهای جواد عاطفه برای من جالب و دوستداشتنی است، تغییر مخاطبهاست، که باعث میشود تحلیل گفتمان در نمایش رخ دهد. در نمایش پیشین هم این مسأله اتفاق افتاد و مخاطبها مدام عوض میشدند. علاوه بر جای مخاطبها، خود مخاطبها. ولی تمام مخاطبها میتوانستند خود ما تماشاگران باشند که نشستهایم به تماشا و دیدن قصه.
در طی مدت زمانی که نمایش پیش میرود، وقتی که همراه قهرمان داستان و شخصیت اصلی داستان میشویم، میتوانیم پیشرفت و گرهگشاییها را در مکانهای مختلف و جاهای مختلفی که روی صحنه مد نظر گرفته شدهاست، ببینیم.
چیزی که من شخصاً دوست داشتم، در هم تنیدگیهای شخصیتها و مخاطبهای متفاوت بود و من باوجود این تغییرات، همراه بازیگر و قهرمان اصلی میشدم؛ با او پیش میرفتم تا گرههای داستان را توسط شخصیت اصلی باز کنم و در کنار او چیزهایی را دریابم که از ابتدا نشانههایی از آنها را کارگردان و نویسنده به من داده بود.
ممنون از شما و به دوستان عزیزم خسته نباشید میگویم و امیدوارم کارهای بعدی را همین طور عالی پیش ببرند.
جواد آتشباری:
به جواد عاطفه و عاطفه پاکبازنیای نازنین خسته نباشید میگویم. اجرایی خوب و کمی تلخ و در ضمن، حدیث نفسی برای همهی ما بود. با جملهای که در خود نمایش گفتهشد: «چهل سالم شد و هیچم.»، کلام را خلاصه میکنم و به گروه نمایش برفک و جواد عاطفه خسته نباشید میگویم.
ستاره خرمزاده:
همه چیز همان طور بود که باید باشد و همان طور پر از انتظار، پر از درد، بلاتکلیفی و پر از لحظههای همیشگی ماه، همان طور که باید میبود.
ممنون و خسته نباشید.
سید جواد میرهاشمی:
درود و دست مریزاد به جواد عاطفه و عاطفه پاکبازنیای نازنین. امروز مانند کارهای گذشته، یک مونولوگ نفسگیر دیدیم که واقعاً میتوان گفت تنها از خانم پاکبازنیا بر میآید. من را به دههی شصت پرتاب کرد؛ جنگ، پناهگاه، مدرسه و مهاجرت. جنس این کار به من بسیار نزدیک بود و این کار را بسیار دوست داشتم و امیدوارم مثل کارهای قبل، کارشان تداوم داشتهباشد و این زوج هنری مونولوگ برفک را که در واقع یک دیالوگ با تماشاگران است و اسماً مونولوگ نام دارد؛ ادامه دهند. برایشان آرزوی توفیق میکنم.
احمدرضا گنجهای:
نمایش برفک که امروز دیدیم، واقعا کار تأمل برانگیزی بود. فک کنم باید قدم بزنم و به برفک فکر کنم و یکبار دیگر آن را مرور کنم. متاسفانه نمایشهایی که تفکر پشت آنهاست؛ امروزه کمتر حمایت میشوند و باید خیلی بیشتر به آنها توجه شود. بازی خوب عاطفه پاکبازنیا واقعا برای من جالب بود؛ زیبا، یکدست و بدون تپق بود. از بازیگر کار و باقی عوامل متشکرم و خوشحالم از اینکه هنوز نمایشی ساخته میشود که اندیشهای پشتش است.
سیامک ادیب:
خدمت شما عرض کنم که گاهی اوقات، بعضی از نمایشها را دیدن باعث افتخار و بعضی از نمایشها را دیدن واقعاً شانس است که به شما رو میکند و معمولاً این روزها این شانسها زیاد نیست!
ولی امروز شانس به من رو کرد که این کار را دیدم. برفک، نمایش سخت و تلخی است؛ ولی هیچ دروغی در کار نیست، بسیار اندازه، بازی فوقالعاده، استفاده از صحنهی بینظیر و متن واقعاً خوب که روی دردهایی دست میگذارد که نه سیاهنمایی است و نه کمبینی؛ در واقع یک واقعنگری در زندگی امروز ماست و چالههایی که بعضیاوقات در زندگی وارد میشود و سرانجامی که این چالهها در زندگی دارد.
خیلی لذت بردم و ای کاش همه بیایند و این کار را تماشا کنند. حتی یک صندلی خالی هم واقعاً اجحاف در حق این تئاتر است.
حسن کریمخانزند:
خیلی خوشحالم که بعد از مدتها یک مونولوگ خیلی خوب از یک بازیگر فوقالعاده دیدم و لذت بردم و میتوان گفت از ایشان یاد گرفتم. به خودشان هم بارها عرض کردهام که از قدرت مونولوگگویی ایشان متحیر شدم. من مطمئنم که در آینده کارهای بهتری از عاطفه پاکبازنا، چه در قالب مونولوگ و چه نمایش جمعی ببینیم. بازیگری بسیار توانا هستند و این توانایی جای تبریک دارد. به جواد عاطفه برای آمادهکردن ابن کار ارزشمند تبریک میگویم. بازی با این قدرت و سرعت زیاد، بسیار سخت بود. گاهی من متعجب میشدم که چهگونه این مونولوگها مسلسلوار گفته میشود؛ ولی نه به گونهای که تنها کلمات خارج شوند؛ بلکه حس کافی را بههمراه داشتند؛ یعنی همانقدر که تسلط تکنیکی روی بیان وجود داشت، از حس هم بهرهمند بود.
سیاوش پاکراه:
در ابتدا خیلی ساده بگویم که نمایش را دوست داشتم؛ به سه دلیل که برای من خیلی مهم هستند. اولین دلیل اینکه، جواد عاطفه در این کار و کارهای قبلی که از او دیدهام، هنوز دنبال این است که تماشاگر را متأثر کند و نه متحیر؛ مسئلهای که امروز در تئاتر ما خیلی باب شده؛ یعنی تأثر را فدای تحیر کردن!
یک مشخصه خوب دیگر نمایش این است که جواد عاطفه مسیر خود را در ملودرام همچنان ادامه میدهد و از تکنیکهای ادبیات داستانی استفاده میکند. این اتفاقی نادر و خوب است و جریان سیال ذهن به معنای واقعی در شیوه نویسندگی این کار دیده میشود.
بازی عاطفه پاکبازنیا تکنیکال و سخت و مثل یک ماراتون است، که به خوبی از پس آن برمیآید. همه این نکات سبب میشود تا نمایش از نظر من محترم و قابل ستایش باشد.
سامان ارسطو:
سالن سایه، ساعت هشت شب، من یک شکم سیر برفک دیدم. نمایش خوبی بود و خسته نباشید میگویم.
شما هم بیایید و لذت ببرید و یک شکم سیر برفک ببینید.
آرام روانشاد:
امشب به تماشای نمایش برفک به نویسندگی جواد عاطفه و بازی خیلی خوب عاطفه پاکبازنیا نشستم و بسیار لذت بردم. من کارهای قبلی جواد عاطفه را هم دنبال کرده بودم و آن فضای زنانهای که در کارهایشان میآوردند؛ که تنهایی انسان را نشان میدهد؛ برای من بسیار جذاب بود، مخصوصاً در دو کار قبلی و اما این بار انگشت گذاشتند روی موضوع بسیار چالش برانگیز مهاجرت و دیدگاهی که آدمها به مهاجرت دارند و بهشت موعودی که فکر میکنند در آنسوی آبها منتظر آنهاست. به نظر من خیلی رندانه و ظریف در قالب نمایشی مبتنی بر مونولوگ آورده شدهبود.
من بسیار لذت بردم و همیشه گفتم که نمایشی که بر مبنای مونولوگ باشد و با یک پرسناژ، باید خیلی کشش داشتهباشد و متن باید خیلی قوی باشد که بتواند مخاطب را همراه کند و به نظر من در این کار متن خوب و بازی خیلی خوب عاطفه پاکبازنیا، همه دستبهدست هم داد تا ما شاهد یک کار خیلی قوی و بسیار خوب با یک مضمون فراگیر در جامعه باشیم و البته با یک نگاه متفاوت و بسیار واقعبینانه.
به تمامی عوامل گروه خسته نباشید میگویم و مشتاقانه منتظر کارهای بعدی هستم.
علی نادری:
خسته نباشید. کار خیلی خوبی بود. به مسئله مهاجرت خیلی خوب پرداخته شدهبود و همزمان به مسائل دیگری که الان درگیرش هستیم، توجه شدهبود. نمایش جمع و جوری بود. ممنونم از جواد عاطفه عزیز که با نوشتن این نمایش واقعا کار جالبی ارائه داد. من به شخصه مهاجرت را تجربه کردم و عاطفه پاکبازنیا توانستهبود خیلی قوی حس سطحی که نسبت به مهاجرت وجود دارد را نشان بدهد. حسی سطحی که موجب میشود همه فکر کنند آنجا بهتر از اینجاست؛ ولی بعد از مهاجرت با واقعیت دیگری مواجهه میشوند.
نمایش جمعوجور و خوبی بود. گذر زمان را در طول نمایش متوجه نشدم و لذت بردم.
محمد میرعلی اکبری:
امروز من برای بار دوم کار برفک جواد عاطفه را دیدم و احساس میکنم در سهگانهی ایشان و یا سه مونولوگی که هر سه را خانم پاکبازنیا بازی میکردند، پیشرفت بهسزایی داشتند. من متن را خیلی دوست داشتم؛ خیلی خوب بود. همچنین بازی عاطفه پاکبازنیا خیلی عالی بود و ایشان نسبت به دو اجرای قبلی خیلی رشد کرده بودند و در کنار کارگردانی خوب نمایش، در مجموع اجرای خوبی بود و موضوعی مرتبط با بچههای دههی پنجاه داشت. سپاسگزارم.
حامد سلیمانزاده:
یادم میآید زمانی که بچه بودیم، وقتی شبکههای تلویزیون قطع بود، همچنان برفک از تلویزیون پخش میشد و وقتی برفک تماشا میکردیم دو چیز در ذهنمان شکل میگرفت؛ اینکه با همان برفکها چیزی میساختیم؛ همانطور که در متن نمایش برفک جواد عاطفه هم بود و یا اینکه به این امید برفک را تماشا میکردیم که بعد از آن شاهد یک تصویر زنده از چیزی دیگر باشیم. به نظرم نمایش برفک نیز چنین کاری با مخاطب انجام میدهد؛ با تماشای وضعیت کاراکتر، یا مجبوریم با ذهنیات خودمان ترکیبش کنیم و چیزی بسازیم و یا منتظر باشیم تا آینده کاراکتر را ببینیم. این یک نوع استمرار پوچ است که انسان مدرن در آن گیر افتادهاست و پایش را هر کجا میگذارد، انگار یک خلأ او را فراگرفته و از این حیث این نمایش با درد امروز ما خیلی عجین است.
هاله مشتاقینیا:
در سالهای اخیر تمایل به سبک تکگویی در کارها زیاد است و اکثراً فاقد کنش دراماتیک هستند و به نظرم پردازش درستی ندارند و اینکه بافت کاراکتر در بافت دراماتیک به سمت تکگویی میرود. در اثر جواد عاطفه عاطفه تلاش برای رسیدن به کنش دراماتیک را دیدم و نقطهی قوت کار، بازی عاطفه پاکبازنیا بود و لحظات درخشانی در بازی ایشان مشاهده شد و برای این زوج عزیز آرزوی پویایی دارم.
محمود حسینی:
درام برفک کارگردانی بسیار منسجمی داشت. به نظر من مبحثی که سیمون ول؛ فیلسوف معاصر؛ درباره آن صحبت میکند و میگوید بگذارید ابژهها به سمت شما بیاید و شما به سمت آنها نروید؛ این کار دقیقا منطبق بر همین مبحث است.
یک مونولوگ و فضای دراماتیکی که از طریق یک تکگویی شکل میگیرد، دقیقا به عنوان یک فضای ارتباطی در یک عدم ارتباط با تماشاگر قرار میگیرد و ما را درگیر جهان بدون ارتباط میکند و با مباحثی که درباره مهاجرت مطرح میکند و همه سوژههای مفصلی که مطرح میشود، به نظرم انسجام کافی را پیدا میکند و چون این مباحث به تنهایی میتوانند پراکنندگیهایی ایجاد کنند، ایجاد انسجام بین آنها بسیار کار سختی است.