در مجموع نمایش خوب و قابل قبولی بود. از تماشای آن لذت بردم.
دکور نمایش در نوع خودش خیلی جالب و متفاوت بود و فضای داستان رو به خوبی منتقل میکرد. استفاده از نور و صدای محیطی هم خیلی خوب بود.
در مورد بازی ها باید بگم که بازی آقای شادمان و خانم حبیبی از همه بهتر و باور پذیرتر بود. نقش خودشون رو بازی نکردند، گویی زندگی کردند. وقتی در پایان نمایش اشک جاری شده روی صورت آنها را می بینی، متوجه می شوی که تا چه اندازه نقش خودشان را زندگی کرده اند. سایر بازی ها خیلی تصنعی بود و بازیگر خیلی زحمت زیادی می کشید تا نقش را ایفا کند!
و اما داستان نمایش، داستانی جالب و جسورانه که در نوع خود گاهی از خطوط قرمز هم عبور می کرد و تماشاگر را با خود همراه میکرد. مطرح کردن داستان نمایش با موضوع شراب جسارتی می خواهد که هر کسی ندارد. نان را به نرخ روز خوردن آن هم برای اقشاری که قدرت در دست آنها است، موضوعی است که مطرح کردن آن جرات می خواهد.
زندگی اخلاق مدارانه و گاهی آب کشیدن جا نماز واقعا نقشی است که اکثر ما انسانها هر روز و هر روز ماسک آن را به چهره می زنیم و شخصیت کاسب کارانه خود را پشت آن پنهان می کنیم. ای کاش یاد بگیریم که خودمان باشیم و به دیگران هم اجازه دهیم خودشان باشند.
مردم تحت فشار که قرار بگیرند، تغییر نمی کنند، ماسک صورتشان را عوض می کنند.