نمایش هفت دقیق برای من تلنگری بود به سادهاندیشیها، بدیهیپنداشتنها، قبول یا رد کردنهای بدون استدلال و هزاران هزار از این گونه رفتارها که عادت ذهنی هر روزهام شده است. تاسفانگیز بودنِ کوچکشمردنِ کسر ِهفتدقیقه از وقت استراحت من، در عرض یک نمایشِ هفتاد دقیقهای کاری است که این نمایش میکند، و مهمتر از آن پررنگکردن نقش استدلالورزی در گفتوگو، شنیدن نظرات مخالف، نقد مدعا به جای مدعی چیزهایی است که نیاز این روزهای ماست. نیازی که در هیاهوی مشکلات و تنگناهای مختلف فردی و اجتماعی کمرنگ مینماید.
نمایش به شیوهای مشابه با فیلمهایی نظیر دوازده مرد خشمگین، با سعی در آشکار کردن جنبههای ناپیدای یک گزارهی به ظاهر ساده، میکوشد آنچه در فرآیند یک گفتوگو اتفاق میافتد را موشکافانه بازنمایی کند. این روند مانند هر گفتگوی واقعی سرشار از تنشها، سوگیریهای شناختی، مغالطات استدلالی، تفکر، نگاه انتقادی و ... است و منِ تماشاچی که هزاران بار در گفتگوهای مشابهی از این دست، هر بار در جایگاه یکی از این شخصیتها قرار گرفتهام، فرصت مییابم از زاویهی سوم شخص به خودم نگاه کنم و این فرصتی است که تئاتر و در نگاهی کلیتر هنر به من پیشکش میکند، فرصتی که بسیار بعید میدانم در حین روزمرگیهای روزگارِ روزهای پرشتاب این روزها نصیبمان شود.