در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
با توجه به راهپیمایی مناسبتی جمعه ۳۰ شهریور در محدوده مرکز شهر، لطفا حتما در زمانبندی حضور خود برای تماشای برنامه‌های هنری، تمهیدات لازم را در نظر بگیرید.
تیوال | آرش نیری درباره فیلم متری شیش و نیم: کدام قهرمان – کدام ضدقهرمان؟ با احترام به همه دوستانی که فیلم را دوست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:13:38
کدام قهرمان – کدام ضدقهرمان؟
با احترام به همه دوستانی که فیلم را دوست داشتند یا از آن لذت بردند، ولی متاسفانه فیلم "متری شیش و نیم" ... دیدن ادامه ›› برای من فیلم مهمی نبود. گرچه فیلم با صحنه‌ای مهیج و تاثیرگذار شروع شد و فیلمبرداری نمای نزدیک از فراری و نهایتا نوع مرگ او تاثیرگذار بود، ولی در مواردی از اتفاقات و رخدادها و به خصوص ضدقهرمان فیلم قانع نشدم، از جمله:
1) فیلم داستانی برای درگیر شدن و کشف و شهود نداشت. بخشی از کل ماجرا در مجادله بی‌دلیل صمد و همکارش در ابتدا مطرح شد، و بخش دیگر داستان در مکالمه تلفنی ناصر خاکزاد در مستراح بازداشتگاه در مورد رضا ژاپنی و همکارانش، که نه رضا ژاپنی را دیدیم، نه فهمیدیم از کجا آمده، کجا رفته، و نه اینکه اختلاف صمد و همکار پلیس او چقدر جدی است
2) در چنین فیلم و داستانهایی، مسیرهای رسیدن به سرکرده، رییس، مافیا یا هر اسمی که دارد معمولا پیچیده، مشکل و دست‌نیافتنی است. با خونریزی و کشتار همراه است و یک رییس بزرگ و باهوش به این راحتی گیر نمی‌افتند. اگر ناصر رییس بزرگی است، چرا همه معتادان مفنگی داخل پارک و لوله سیمانی اسم او را می‌دانند؟ کسی که همه او را بشناسند، دیگر رییس بزرگی نیست. این چه رییس باهوشی بود که خیلی راحت با لو دادن یک زیردست و نهایتا نامزد سابق با شش کیلو مواد در منزل خود گیر افتاد؟ چون نویسنده خواسته بود رییس گیر بیفتد، دستگیری رییس در منزلش از دستگیری افراد خرده‌پا در پارک هم راحت‌تر بود.
3) رییس چنین گروه‌هایی معمولا نه یک وکیل که گروه وکلای زبردستی دارند که همه کار انجام می‌دهند، ولی اینجا با وکیلی کاملا بی‌تاثیر و منفعل روبرو بودیم. چرا هیچکس هیچ‌کاری برای رییس بزرگ انجام نداد جز ریخت چند میلیون پول به حساب یک بازداشتی؟ آیا این تشکیلات بزرگ بود یا نه؟ آیا ناصر آدم مهمی بود یا نه؟ اتفاقات این را نشان نمی‌داد.
4) دیالوگ‌های دفاعِ ناصر در دادگاه، سبک و بی‌ربط بود. اگر ناصر آدم مهمی بود، در دادگاه راجع به پوسیده بودن کف ماشین‌لباسشویی منزلشان و این قبیل کلیشه‌ها حرف نمی‌زد. نه دادگاه جدی بود و نه متهم.
5) ماجرای مرد فلج و فرزندش، جز پند اخلاقی یا غیراخلاقیِ درشت، چه کمکی به ما کرد؟ چه کمکی به فیلم کرد؟
6) چرا اثر انگشت ناصر با آنهمه زخم، مغشوش نشد؟ چرا افراد داخل بازداشتگاه آزاد شدند؟ چرا برادر ناصر به او کمک نکرد که فرار کند؟ و چندین چرای دیگر ....
7) وقتی رییس بزرگ و باهوش و تشکیلات مهمی نداریم، پلیس بزرگ و باهوشی هم نیازی نداریم. پس در فیلم دنبال همدلی با چه چیزی و چه کسی بودیم؟ نه قهرمانی داشتیم و نه ضدقهرمانی.

ممنون از حوصله دوستان در مطالعه این چند خط!