در باب کرونوس
آریو راقب کیانی
روزنامه آرمان امروز
اسطورهها همیشه توانستهاند با روایت قصههای عامیانه، ضمیر ناخودآگاه جمعی را با خود همراه کنند و البته این سروکار داشتن با ناخودآگاه، کارکردی رویاپردازانه انحصاری برای هر فرد در پی داشته است. اسطورهها سخن خود را نمادین میگویند که این نیز البته اشارتی به ناخودآگاه دارد؛ ناخودآگاهی که در یک فضای فرازمانی – فرامکانی میخواهد شکل بگیرد و قوام یابد. «کرونوس» نیز اسطورهای است که مختصات خاص خودش را دارد. «کرنوس» حاصل ازدواج گایا (مادر) و اورانوس (پدر) است. گایا از زندانیکردن فرزندانش توسط اورانوس ناراحت است و تنها کرونوس است که خواسته او را برای مقابله با اورانوس اجابت میکند. علی صفری در تازهترین اثر خود، نگاه بینامتنی به این اسطوره داشته است و با ارجاعاتی که داشته است، «کرونوس» را خلق کرده که همچنان بر مسند سلطنت زمان فرمانروایی
... دیدن ادامه ››
میکند.چرخدندههای زمان «کرونوس» نمایش علی صفری در یک بستر اسارتگونه خیلی وقت است که دیگر نمیچرخد و گویی میخواهد ایستایی کاراکترهای زیرزمینیاش را در یک زمان تکرارشونده به رخ بکشد. هر چند که نگاه معاصر و به تعبیری پسامدرن کارگردان اثر همچنان به این اسطوره وفادار است، ولیکن شخصیتهای خلقشده مقتضیات خود را در این بازآفرینی دارند. داس کرونوس جای خود را به سلاح گرم داده و تکثیر شجرهنامه این اسطورههای درهم تنیده، به آینه چندتکه و شکستهشدهای مبدلشده که چهرههای خود و هم نسلهای زادهنشدهاش را مدام در انعکاسش بازمیآفریند. تلاش برای زندهماندن و زنده نگهداشتن نسل در نمایش «کرونوس»، شخصیتهای مسخشدهای را نمایان میسازد که هیچ درکی از دگرگونی و دگردیسی خود در این چرخهایشدن زمان ندارند و حتی کاراکتر ایلای (با بازی رها حاجیزینل) بهعنوان زن قهرمانی که تلاش میکند، خانوادهاش را از متولدشدنهای پیاپی نجات دهد، نافرجام باقی میماند. زمان در این نمایش همانقدر که میتواند بیاعتبار شود، به همان اندازه میتواند پیشرونده در جهت انسجام و در عین حال تناقض بین حوادث گردد. نحوه روایت نمایش نیز همانقدر که میتواند غیرخطی باشد، به همان میزان میتواند خطی باشد بهنحوی که نقطه سر خط عبثوار میشود. نمایش «کرونوس» طبق فرمول از پیش تعریفشده عمل نمیکند. برخلاف قاعده همیشگی، اینبار زمان را به زن میسپارد و مکان را به مردان. زمان بهعنوان بازنمود خاطرهها بارها به مکانی مردانه رجعت میکند و فقط توان این را دارد که انتقام خونخواهی فرزندانش را دور بزند. شخصیت زن نمایش سمبل زمان یادوارهای در این مکان در بند شده است که هر چه را در بیرون از این زندان آهنی فراموش کردهاند، به یاد بیاورند. حافظههایی که پیشتر توسط پدر و جدشان از بین رفته است! شاید معصیت «کرونوس» هم همان علائق انسانی باشد که با تولید مثلی ابتر میخواهد تنه درخت نحیف و شاخههای هرسشده را به هر قیمتی حفظ کند، حتی اگر روز و شبش با تولد هر روزه گناههای دیگر همچون کانیبالیسم (آدمخواری) و خشم سر کند؛ بسان اسطوره کرونوس!
* منتقد تئاتر