از همان تبلیغات اولیه ای که تو استوری های اینستاگرام می دیدیم می دونستم که با نمایش بسیار متفاوتی از صابر ابر و الهام کردا روبرو هستم و وقتی اسم نغمه ثمینی رو به عنوان نویسنده ی اثر دیدم مطمئن شدم که با قلم جادویی شون قطعا با فضای متفاوتی در نمایش روبرو خواهم شد .
در چهاردقیقه با آوا و یونس همسفر شدم و در این ماه عسل لحظه به لحظه همراه شان بودم و حتی خودم را بارها در استانبول تصور میکردم . سرطان خاطره که به جان آدمی می افتد و خلاصه تک تک جملات نابی که از زبان آوا و آشیان بیرون می آمد را در ذهنم حک می کردم و لذت می بردم از اینکه با وجود فانتزی بودن طراحی کلی ( صحنه , لباس و ...) می تونستم با نمایش ارتباط برقرار کنم . تجهیزاتی که برای اجرای نمایش استفاده شده بود (حتی ماکت اون هتل نیم ستاره که عاشقش شده بودم) و در کل به کارگیری خلاقانه ی هرچیزی که در روایت نمایشنامه موثر بود , واقعا تحسین برانگیز بود و کارگردانی الهام کردا واقعا فراتر از انتطار من بود . به قدری کار جذاب و متفاوتی بود که میشد از ریتم نامناسب نمایش چشم پوشی کرد و اینکه در آخر باید بگویم که جادوی زمان ویژگی اصلی تمام آثار نغمه ثمینی ست که می تواند تماشاگر را در طول نمایش میخکوب نگه داشته , غرق کرده و حتی جادو کند ...