در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | راضیه فیض آبادی درباره نمایش آواز قو: واسیلی واسیلیچ بازیگر کمیک 68 ساله، بازیگر نقش دلقک، در یکی از شب‌ها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:44:14

واسیلی واسیلیچ بازیگر کمیک 68 ساله، بازیگر نقش دلقک، در یکی از شب‌های اجرای نمایش، مست شده و در اطاق گریم به خواب رفته است. بیداری او از این خواب عمیق مصادف می‌شود با مرور سال‌های سال بازیگری‌اش و هجوم احساساتی گاه تلخ و گاه شیرین بر این پیرمرد دوست‌داشتنی. پیرمردی که هنوز آن‌چنان چهار فصل زندگی را آن‌گونه که شکسپیر نوشته است روی صحنه بازی می‌کند که غبار سالهای رفته بر او گاهی محو می‌شود و او تبدیل می‌شود به کودکی بازیگوش، یا مردی جوان. پیرمردی که صحنه، گاه همچون چاهی عمیق در نظرش می‌آید که روزگار جوانی‌اش را از او گرفته است و حال که پیر شده است بی‌وفا می‌نماید. و گاه صحنه برایش سرشار از زندگی می‌شود که تجربیات نازیسته را در آن می‌زید، عاشق می‌شود، از بی‌وفایی یار سرخورده می‌شود، رنج می‌کشد، می‌رقصد و می‌میرد.
آواز قوی چخوف در صحنه پریزاد سیف جان گرفته است، سعید پورصمیمی در سالن ناظرزاده، واسیلی واسیلیچ است که هم نمایشنامه چخوف را جانی دوباره بخشیده، هم این شعر زیبای مهدی حمیدی شیرازی را. آن‌جا که میخوانیم «شب مرگ تنها نشیند به موجی / رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد» بعید است تماشاچیان این نمایشنامه تصویر سعید پورصمیمی در گوشه‌ای از سالن در ذهنشان نقش نبندد.
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنـده زاد و فـریبــا بمیــرد
شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رود گوشـه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه،چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان ... دیدن ادامه ›› غـزل ها بمیـرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیـدا
کـجا عاشقـی کرد؟ آنـجا بمیـرد
شـب مرگ از بیـم، آنـجا شتابـد
که از مـرگ غافـل شـود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویـی به صـحرا بمیرد
چو روزی ز آغـوش دریا برآمـد
شبـی هم در آغـوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی، آغوش وا کن
که می خواهد این قوی، زیبا بمیرد
سرکار خانم راضیه فیض آبادی،سپاس از این تحلیل و نقد کارشناسانه شما،که نشان از شناخت کافی شما از متن انتون چخوف و نگاه تیزبین و دقت نظر شماست.و چه زیبا به شعر استاد حمیدی شیرازی کردید که بارها کارگردان ،در طول تمرین این شعر را برایمان زمزمه کرده بود.نوشته شمارا برای خانم سیف و استاد پورصمیمی فرستادم.هر دو از شما سپاسگزاری کردند و خانم سیف از شما اجازه خواستند مطلب شما را با ذکر نام عزیزتان در صفحه شخصی خود منتشر کنند.لطفا اگر اجازه می فرمایید به من خبر دهید
۳۱ شهریور ۱۳۹۸
نظر لطف شماست و باعث افتخار من که این دو عزیز از برداشت من از نمایش لذت بردند.
۳۱ شهریور ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید