در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده گروه اجرایی درباره نمایش آواز قو: نقدی بر نمایش آواز قو نوشته نازنین رحیمی روزنامه شرق.سه شنبه دوم مهر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:39:09
نقدی بر نمایش آواز قو
نوشته نازنین رحیمی
روزنامه شرق.سه شنبه دوم مهرماه ۱۳۹۸
همان طور که اسـلالوی ژیــژک توضیح می دهد، از منظر لاکانــی، تنها چیزی که فرد می تواند به آن یقین پیدا کند این اســت کــه وجود ندارد. ایــن جمله مرا یاد دیالوگ آغازین نمایــش «آواز قو» انداخت. حفره سیاه تماشــاچی برای بازیگری که ســال ها به دنبال دیگری اش بازی کرده است، اما همان سراب و نیستی و بودن و نبودن و نهایت، حفره ســیاه تماشــاچی . بیاییم مطلب را روشــن کنیم و این بــار از نگاه فروید نمایش را ببینیــم. فروید تا آن حد که از موضع تردید آغاز می کند، دکارتی اســت، امــا درحالی که دکارت از موضع تردید به قطعیــت ذهن یا ضمیر آگاه عزیمت می کنــد، فرویــد در جهت عکس پیش مــی رود و بر تردیــد تأکید می کند که تکیه گاه و حامل یقین اســت. از نظــر فروید، اصل محوری روان کاوی این اســت که بخش اعظــم حیــات و فعالیت روانی از دســترس ضمیــر آگاه دور می ماند. او از تصویر مشــهور کوه یخ در توضیح روان بشــر اســتفاده می کند، به این اعتبار که بخش اعظــم کوه یخ غوطه ور در زیر ســطح آب می مانــد. نمایــش آواز قــو بــا تنظیــم و کارگردانی هوشمندانه پریزاد ســیف، مدام من را بین نظریه های فروید و لاکان غوطه ور می کرد و احساس می کردم در یک جلســه روان کاوی یک بازیگر نشسته ام؛ بازیگری با بازی کم نظیر آقای پورصمیمی، که سال های بودن را پشت سر گذاشــته و مدام به والالیش فرویدی برای زندگی دســت پیدا کرده، در آســتانه نیستی و گودال لاکانــی، تنهــا در صحنــه انتهای زندگی خــود قرار می گیــرد و در نهایــت، چون کوه یخ ناخــودآگاه تنها تکه هایی ... دیدن ادامه ›› از بازی های او از کوه بیرون می زند و ما را با هستی بی نظیر او رو به رو می کند.
مثل شــب شــده ام/ و از اشــیای خانه ام/ سایه ای مهیب می سازم
مــرگ خواهــش عجیبــی لا به لای نفس هــای ماســت.
در نمایــش آواز قــو این خواهــش، تمنایی خواســتنی مدام با متن قوی چخوف و نگارش دوباره و هوشــمندانه پریزاد ســیف، در حال مبارزه با هستی بازیگری سالخورده است که دل از صحنه زندگی اش نمی کند.
تکه هــای ادبیــات قــوی شکســپیر و چخوف و قراردادن بجای آن در متن، قاب های زیبای کارگردان و تکرار و تکرار هستی در مقابل نیستی، بودن در مقابل نبودن، ریتم یکدست و مناسب نمایش، بازی کم نظیر آقــای پورصمیمی، همه وهمه والایشــی فرویدی در تماشاچی (همان گودال واهی و سیاه) ایجاد می کند که مرگ و شب را به شیرین ترین شیوه اش تحمل کند.
میترا و کاوه علیزاده این را خواندند
محمد لهاک ( آقای سوبژه ) این را دوست دارد
برای دومین بار بلیط تهیه کردم اینبار از نزدیکتر
۰۳ مهر ۱۳۹۸
ای جان،رویای عزیز خوش اومدین و قدم تون روی چشم.
۰۳ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید