یه فیلم با ظاهری ملایم به لطافتِ خانم یزدانبخش ولی سناریویی خشن و تلخ و پر از نگرانی
بعضی لحظه های فیلم یه جوری تاریخ هرچندسال یکبار تکرار میشه که ساعتها میتونه ذهنمونو درگیر کنه.
چقدر خوب میشد اگه آدمهای تووی قاب عکس ها حداقل بعداز گذشت سالها حرفاشونو میزدن و رازهای خودشونو میگفتن.
این فیلم پر از درد، اعتقاد، ایده، ترس، دلهره، تلخی، تنهایی و ضربدَرِه.
خیلی زندگی و ترس و نگرانی های این مادر به ما نزدیکه
تا حالا شده از خودمون بپرسیم که چقدر آشغالِ دوست داشتنی داشتیم و از ترس مجبور شدیم بریزیم دور؟
قطعا همه مون یه آشغال دوست داشتنی داشتیم که الان نداریمش